جدول جو
جدول جو

معنی نوپرداز

نوپرداز((نُ پَ))
آن که چیزی نو آورد، شاعری که به سبک نو شعر گوید
تصویری از نوپرداز
تصویر نوپرداز
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نوپرداز

نوپرداز

نوپرداز
آنکه چیزی نو بیاورد، در علوم ادبی شاعری که به سبک نو شعر بگوید
نوپرداز
فرهنگ فارسی عمید

نوپرداز

نوپرداز
نوپردازنده. آنکه چیزی نو آرد، شاعری که به سبک نو شعر گوید. (فرهنگ فارسی معین). از ترکیبات مستحدث است
لغت نامه دهخدا

نوپرواز

نوپرواز
پرنده ای که تازه بپرواز آمده: این یکی پیرایه فر همای سلطنت باز نو پرواز دولت صید گردون آشیان. (وحشی. چا. امیرکبیر. 305)
فرهنگ لغت هوشیار

نواپرداز

نواپرداز
سرودگوی. نغمه پرداز. آنکه ساز می نوازد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نوپرواز

نوپرواز
مرغی که پر تازه آورده باشد. (آنندراج). نوپر:
این یکی پیرایۀ فر همای سلطنت
باز نوپرواز دولت صید گردون آشیان.
وحشی (از فرهنگ فارسی معین).
به وصلش تا رسم صد بار در خاک افکند شوقم
که نوپروازم و شاخ بلندی آشیان دارم.
نظیری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

نوپردازی

نوپردازی
عمل نوپرداز. شعر نوساختن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به نوپرداز شود
لغت نامه دهخدا