ویژگی دستگاهی که بدون نیاز به انسان کار خود را انجام می دهد، اتوماتیک، کنایه از کسی که بدون دستور دیگران کارهای مربوط به خود را خوب انجام می دهد، نوعی قلم استوانه ای شکل حاوی جوهر غلیظ
ویژگی دستگاهی که بدون نیاز به انسان کار خود را انجام می دهد، اتوماتیک، کنایه از کسی که بدون دستور دیگران کارهای مربوط به خود را خوب انجام می دهد، نوعی قلم استوانه ای شکل حاوی جوهر غلیظ
جمع واژۀ خویش. اقارب. اقوام. منسوبان. (ناظم الاطباء). عشیرت. آل. (یادداشت مؤلف) : همی گفت صد مرد گردسوار ز خویشان شاهی چنین نامدار. فردوسی. ز خویشان ارجاسب و افراسیاب شده سند یکسر چو دریای آب. فردوسی. بنزدیک خویشان و فرزند من ببینی همه خویش و پیوند من. فردوسی. ز پیوند و خویشان مبر هیچکس سپاه آنکه من دادمت یار بس. فردوسی. نخست برادران... و پس خویشان و اولیاء حشم را سوگند دادند که تخت ملک را باشد. (تاریخ بیهقی)
جَمعِ واژۀ خویش. اقارب. اقوام. منسوبان. (ناظم الاطباء). عشیرت. آل. (یادداشت مؤلف) : همی گفت صد مرد گردسوار ز خویشان شاهی چنین نامدار. فردوسی. ز خویشان ارجاسب و افراسیاب شده سند یکسر چو دریای آب. فردوسی. بنزدیک خویشان و فرزند من ببینی همه خویش و پیوند من. فردوسی. ز پیوند و خویشان مبر هیچکس سپاه آنکه من دادمت یار بس. فردوسی. نخست برادران... و پس خویشان و اولیاء حشم را سوگند دادند که تخت ملک را باشد. (تاریخ بیهقی)
کسی که از فروتنی خویشتن را شکند. (آنندراج). فروتنی کننده. (غیاث اللغات). آنکه نفس را بفروتنی ریاضت کند (یادداشت مؤلف) : ندارد استخوان خودپرستان مغز آگاهی جهان پوچ را گر مست مغزی خودشکن دارد. صائب (از آنندراج). در همه روی زمین میشود انگشت نمای هرکه چون مه بتمامی شود از خودشکنان. صائب (از آنندراج)
کسی که از فروتنی خویشتن را شکند. (آنندراج). فروتنی کننده. (غیاث اللغات). آنکه نفس را بفروتنی ریاضت کند (یادداشت مؤلف) : ندارد استخوان خودپرستان مغز آگاهی جهان پوچ را گر مست مغزی خودشکن دارد. صائب (از آنندراج). در همه روی زمین میشود انگشت نمای هرکه چون مه بتمامی شود از خودشکنان. صائب (از آنندراج)
دهی از دهستان ییلاق بخش قروۀ شهرستان سنندج با 420 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم و گلیم بافی و راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان ییلاق بخش قروۀ شهرستان سنندج با 420 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم و گلیم بافی و راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)