- خودرو
- اتومبیل، ماشین
معنی خودرو - جستجوی لغت در جدول جو
- خودرو ((~. رُ))
- اتومبیل، آنچه که به خودی خود راه بیفتد
- خودرو ((~. رُ))
- گیاهی که به خودی خود روییده شود، کسی که تعلیم و تربیتی ندیده
- خودرو
- هر نوع وسیلۀ نقلیه ای که با موتور حرکت می کند، به ویژه اتومبیل
- خودرو
- ویژگی گیاهی که تخم آن را نکاشته باشند و به خودی خود روییده باشد، خودرسته، کنایه از ویژگی کسی که بدون تعلیم و تربیت رشد کرده باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوشگل
زیبارو، جمیل، خوش صورت
فصل درو کردن جو، دروکنندۀ جو، کنایه از تهی دست
پارکینگ
خودرو روباز
Motorist
водитель
Autofahrer
kierowca
motorista
automobilista
automovilista
automobiliste
automobilist
pengemudi mobil
ผู้ขับขี่
ڈرائیور