جدول جو
جدول جو

معنی خودرنگی - جستجوی لغت در جدول جو

خودرنگی
(خوَدْ / خُدْ رَ)
حالت خودرنگ. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خودرنگ
تصویر خودرنگ
ویژگی چیزی که دارای رنگ طبیعی است و به طریق مصنوعی رنگ نشده باشد، برای مثال رخم از خون چو لالۀ خودرنگ / اشکم از غم چو لؤلؤ شهوار (انوری - ۱۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودرایی
تصویر خودرایی
خودرای بودن، به میل خود و بدون مشورت دیگران کار کردن، خودسری
فرهنگ فارسی عمید
حالتی که به سبب اختلال در شبکیۀ چشم عارض می شود و شخص قادر به دیدن یک یا چند رنگ نیست
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی یک ساله با گل های سفید و دانه های گرد که دانه های آن در پختن بعضی خوراک ها به کار می رود، نخودسبز
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ رَ)
خوب رنگی. نیکورنگی. زیبارنگی:
ز خوشرنگی چو گل گشتم ز خوشبویی چوبان گشتم
ز بیم باد و برف دی به خم اندر نهان گشتم.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ رَ)
چیزی که دارای رنگ طبیعی باشد. (ناظم الاطباء). برنگ طبیعی. آن چیز که رنگ طبیعی دارد. آن چیز که بارنگ دیگر رنگین نبود. (یادداشت مؤلف) :
رخم از خون چو لالۀخودرنگ
اشکم از غم چو لؤلوی شهوار.
انوری (از آنندراج).
، رنگ خاکی. (یادداشت مؤلف) :
همیشه جامۀ خودرنگ پوشد
ریا و زرق هر دم میفروشد.
عطار (بلبل نامه).
، نوعی پارچه است برنگ خاکی: خودرنگ و ملۀ نائینی در این روزگار بی نظیر است. (تذکرۀ دولتشاه سمرقندی در ترجمه عبدالقادر نائینی).
خودرنگ پیش اطلس چون پیش گل شمر گل
تشریف حبر بحری دامان اوست ساحل.
نظام قاری.
زردکی می گفت با خودرنگ پیش تاجری
من بصد رخت دگر ندهم سر یک موی صوف.
نظام قاری.
، رنگ زرد تیره، رنگ ثابت تغییرناپذیر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خودرایی
تصویر خودرایی
عمل خود رای خود سری
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای نخودکه دانه هایی ریزتراز نخودمعمولی داردودانه هایش پس ازرسیدن هم سبزرنگ باقی میمانند. بوته نخودفرنگی روی زمین میخوابدوگلهایش سفیدرنگند. ازدانه های رسیده ونرم این گونه نخودکنسرونخودفرنگی تهیه میکنندنخودسبز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشرنگی
تصویر خوشرنگی
حالت و کیفیت خوشرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودسرانگی
تصویر خودسرانگی
آنارشیسم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوررنگی
تصویر کوررنگی
Colorblindness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خودراضی
تصویر خودراضی
Selfindulgent, Selfsatisfied
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زودرنجی
تصویر زودرنجی
Irritability
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خودراضی
تصویر خودراضی
indulgente, satisfecho
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زودرنجی
تصویر زودرنجی
irritabilità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خودراضی
تصویر خودراضی
indulgente, soddisfatto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زودرنجی
تصویر زودرنجی
drażliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زودرنجی
تصویر زودرنجی
irritabilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خودراضی
تصویر خودراضی
indulgente, satisfeito
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زودرنجی
تصویر زودرنجی
易怒
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خودراضی
تصویر خودراضی
放纵的 , 自满的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوررنگی
تصویر کوررنگی
дальтонізм
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خودراضی
تصویر خودراضی
selbstverwöhnt, selbstzufrieden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خودراضی
تصویر خودراضی
samolubny, zadowolony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوررنگی
تصویر کوررنگی
дальтонизм
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زودرنجی
تصویر زودرنجی
дратівливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خودراضی
تصویر خودراضی
самозадоволений , задоволений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوررنگی
تصویر کوررنگی
daltonizm
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوررنگی
تصویر کوررنگی
Farbenblindheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زودرنجی
تصویر زودرنجی
Reizbarkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زودرنجی
تصویر زودرنجی
раздражительность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خودراضی
تصویر خودراضی
изнеженный , довольный собой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوررنگی
تصویر کوررنگی
daltonismo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زودرنجی
تصویر زودرنجی
irritabilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی