- خودآگاه(خوَدْ / خُدْ)
بی واسطه آگاه بچیزی. بدون تعلیم آگاه به امری. شناسندۀ چیزی بخودی خود
معنی خودآگاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بخشی از ذهن انسان که به آن آگاهی نداد اما متاثر از آن است، کسی که از خود بی خبر است، آنکه از خود آگاه نیست، بدون قصد قبلی، بی اختیار
جای طعام خوردن، اتاق ناهارخوری، قسمتی از کاخ یا کوشک که جای غذا خوردن پادشاه و کسان او بوده است
(خوَدْ / خُدْ)
لغت نامه دهخدا
که از خود بی خبر است. که از خود آگاه نیست. که از خویشتن خود آگاهی ندارد، در اصطلاح روانشناسی، مغفوله. لاعن شعور. مغفول. که در صحنۀ روشن و صریح ذهن نیست. ضمیر ناخودآگاه به معنی وجدان مغفوله یا شعور باطن به آن دسته از وجدانیات انسان گفته میشود که روزی جزء وجدانیات صریحه بوده اند و فعلاً مورد توجه وجدان شخص نیستند و قسمت تاریک ذهن یا ذخیرۀ آن را تشکیل میدهند
خانه سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند
