- خنزیر
- خوک نر
معنی خنزیر - جستجوی لغت در جدول جو
- خنزیر ((خِ))
- خوک، جمع خنازیر
- خنزیر
- خوک، کاس
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوک ماده، چرخه، چرخ چاه
خوک، و بمعنی غده هائی که زیر گلو پیدا می شود
پیر زال
هر چیز تند و تیز
کم کردن
کم کردن، کم کردن بخشش و عطا
بوی تیزی که از سوختن استخوان، چرم، پشم و پنبه چرب چراغ خاموش گشته و مانند آن برآید، هر چیز تند و تیز
عارضۀ ایجاد شدن غده های سخت در گردن و زیر گلو که گاهی تبدیل به زخم و جراحت می گردد و از آن ها چرک می آید، سل غدد لنفاوی
بوی تندی که از سوختن استخوان، پشم، چرم و مانند آن بلند می شود، برای مثال بگذرد سالیان که برناید / روزی از مطبخش همی خنجیر (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۱۶)
خاکستر سوزنده ای که در آن آتش باشد
اندک
خوک هندی خوکچه
گراز نر
خوک آبی
خوک دریایی
پیاز دشتی پیاز دشتی
کرم خوک
سرخجه خوکان
پر سیاوشان از گیاهان پروسیاشاون