- خناق
- جام خبه کردن از گلو
معنی خناق - جستجوی لغت در جدول جو
- خناق
- دیفتری، بیماری واگیرداری که باعث ایجاد عشایی کاذب در حلق و حنجره می شود، از عوارض آن گلودرد، تب، سرفه، گرفتگی صدا و در صورت وخامت، ناراحتی های قلبی، کلیوی و فلج دست و پا را موجب می شود، بادزهره، زهرباد
- خناق ((خُ))
- دیفتری، بیماری ای که در گلو پدید آید و حلق و حنجره و قصبه الریه را مبتلا کند، خناک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کندک
آفرینشگر
گلوبند گردن آویز، ایستار افسار گونه ای از زرفین و ریسمان که هنگام سرکشی ستور آن را کشند
پارسی است و همان جناغ و چناغ شکستن
ندیم مقرب مصاحب، جمع ایناقان
جمع حنق، خشم ها
خفه کننده گلو
دروغگو
آفریننده بهره از نیکی نرم هموار کرکمبویه (عطر زعفران) آفریننده آفریدگار، خدای تعالی که آفریننده جهان و جهانیانست. آفریننده، آفریدگار، یکی از نامهای خدایتعالی
بخیل، ممسک، تنگدل
ختنه
شیطان، دیو که وسوسه کند
جمع خندق، از ریشه پارسی کندگ ها آلنگ ها
جمع خنثی، نرمادگان، بی خایگان
نادان گول
گودی که گرداگرد شهری یا لشکرگاهی کنند از برای منع سیل یا دشمن، گودال عریض که دور شهر بکشند برای جلوگیری از عبور دشمن یا برگرداندن سیل
دراز بلند سر بند مشک از دوال، رشته، زه کمان، دراز
ستاره ای در صورت فلکی دب اکبر
شیطان، کنایه از شیطان صفت، بدکار
خندق ها، گودال عریض و عمیقی که برای جلوگیری از حمله های دشمن یا برگرداندن سیل گرداگرد شهر یا قلعه حفر می کردند، جمع واژۀ خندق
دست در گردن یکدیگر زدن، یکدیگر را در آغوش گرفتن، معانقه
نومیدی، بلا و سختی
((خَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
گودالی که گرداگرد شهر، قلعه و مانند آن درست می کردند تا مانع از ورود دشمن و سیل گردد، جمع خنادق
گودال عریض و عمیقی که برای جلوگیری از حملۀ دشمن یا برگرداندن سیل گرداگرد شهر یا قلعه حفر می کردند
آفریننده، آفریدگار
Creative, Inventive
креативный , изобретательный
kreativ, erfinderisch