جمع واژۀ بندر. (آنندراج) (غیاث اللغات). جمع واژۀ عربی بندر. چنان که بنادر فارس. (یادداشت مرحوم دهخدا). بندرها. شهرهای واقع در بندر. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بندر شود
جَمعِ واژۀ بندر. (آنندراج) (غیاث اللغات). جَمعِ واژۀ عربی بندر. چنان که بنادر فارس. (یادداشت مرحوم دهخدا). بندرها. شهرهای واقع در بندر. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بندر شود
جمع واژۀ اندر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اندر شود، (اصطلاح سیاسی) وضع کشوری که حکومت و قانون در آن حکمفرما نباشد. (از فرهنگ فارسی معین)
جَمعِ واژۀ اندر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اندر شود، (اصطلاح سیاسی) وضع کشوری که حکومت و قانون در آن حکمفرما نباشد. (از فرهنگ فارسی معین)