- خن
طبقۀ پایین کشتی که انبار آن است، خانه، منزل
معنی خن - جستجوی لغت در جدول جو
- خن (خِ ن ن)
کشتی خالی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
- خن (خَ)
خانه و بیت خواه در روی زمین باشد و خواه زیر زمین. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). مخفف خان. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
چون تف آتش فتاد از خن مشرق در آب
زلف بنفشه برست از کلۀ یاسمن.
امام فخر رازی (از جهانگیری).
، خانه زیرکشتی. (از ناظم الاطباء)
چون تف آتش فتاد از خن مشرق در آب
زلف بنفشه برست از کلۀ یاسمن.
امام فخر رازی (از جهانگیری).
، خانه زیرکشتی. (از ناظم الاطباء)
- خن (تَ عَفْ فُ)
بریدن جذع. منه: خن ّ الجذع خناً، گرفتن مال کس. منه: خن ماله، برآوردن از جله بتدریج چیزی بعد چیزی. منه: خن الجله، درآمدن در حریم قوم. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: خن القوم
- خن ((خَ))
خانه، خانه طبقه پایین کشتی
- خن
خانه، جا، محل، مکان، انبار کشتی، طبقه پائین کشتی، کابین کشتی، گلخن، سوراخ، منفذ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
