- خمول
- گمنام و بیقدر گردیدن
معنی خمول - جستجوی لغت در جدول جو
- خمول
- گمنام شدن، بی نام ونشان شدن، گمنامی
- خمول ((خُ))
- گمنام شدن، بی نام گردیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
توان گری
یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز
شرمسار
حلیم و بردبار و صابر
شرمنده، بی بهره
در تازی خجلان: شوره ور چکسا شرمین شرمگین شرم زده شرمسار
دوست خالص
کم گوشت لاغر
خوراک نرم، ابر انبوه، تا کلکینه (خیمه مخملی)، آبچین، درختناک
گندیدگی بد بویی
خوشبوییدن، بد بوییدن از واژه های دو پهلو
آماسخفت فروکش آماس
ساکت، خاموش، بیصدا
جمع خمر میها باده ها
فرو نشستن، آتش، سرد شدن
جمع خیل
مالدار شدن، دولتمندی
جامه کهنه
احاطه کردن، فرا گرفتن
بردبار، شکیبا، حلیم، صبور
حمل ها، بارهای درخت، جمع واژۀ حمل
خاموش، ساکت، بی صدا، به طور آرام، ساکت باش
همه را فرارسیدن، همه را فراگرفتن، احاطه کردن
سست و ضعیف شدن، خاموش شدن، فرونشستن زبانۀ آتش
مال دار شدن، مال بسیار به دست آوردن، ثروتمند شدن، توانگری
بد زبان مرد دند
مزد کار، پر کار، به دست آورنده
انجامیدن انجام یافتن