جدول جو
جدول جو

معنی خمش - جستجوی لغت در جدول جو

خمش
خاموش، ساکت، بی صدا، به طور آرام، ساکت باش
تصویری از خمش
تصویر خمش
فرهنگ فارسی عمید
خمش
(خَ مُ)
خاموش. ساکت. صامت. (ناظم الاطباء) :
بداندیش گرگین شوریده هش
به یکسو به بیشه درآمد خمش.
فردوسی.
تا زبانت خمش نشد از قول
ندهد باز نطقت ایزد بار.
سنائی.
، ستور رام شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خمش
(خَ)
خراشیدگی. پوست رفتگی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خموش
لغت نامه دهخدا
خمش
(تَ عَطْ طُ)
خراشیدن روی، زدن، طپانچه زدن، بریدن عضوی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
خمش
خراشیدگی، پوست رفتگی خاموش، ساکت، صامت
تصویری از خمش
تصویر خمش
فرهنگ لغت هوشیار
خمش
((خَ مُ))
خاموش
تصویری از خمش
تصویر خمش
فرهنگ فارسی معین
خمش
تاب، چم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخمش
تصویر مخمش
مخدوش، خدشه دار، خراشیده
فرهنگ فارسی عمید
(خَ مُ)
خموشی. خاموشی. خامشی. سکوت. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ مَ تَ)
مرد لئیم. مرد ناکس. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(بِ فَ زَ بَ تَ)
بازداشتن کسی را از سخن گفتن، کشتن، چنانکه چراغ و شمع را. خموش ساختن، خاموش شدن. سخن نگفتن: گفت: تش خمش کنید من میخواهم که... (فیه مافیه). خمش کرد و هیچ نگفت... (فیه مافیه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خمج
تصویر خمج
بویناکی بوی گرفتگی، تباهخویی، تباهدینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمس
تصویر خمس
پنج یک، یک پنجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمر
تصویر خمر
شراب، آب انگور که مسکر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمد
تصویر خمد
فروکش، بیهوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خموش
تصویر خموش
ساکت، خاموش، بیصدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمب
تصویر خمب
خوی طبیعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمی
تصویر خمی
کجی انحنا اعوجاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفش
تصویر خفش
به ضعف بینائی و تنگ شدن چشمان مبتلا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمن
تصویر خمن
بد بویی گندیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمل
تصویر خمل
ریشه و پرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمک
تصویر خمک
دف و دایره کوچکی که چنبرآن از برنج یا روی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلش
تصویر خلش
فرو بردن چیزی باریک و نوک تیز در جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدش
تصویر خدش
خوف، آشفتگی، ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرش
تصویر خرش
کالای بی بها بانگ و فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشم
تصویر خشم
غضب، غیظ، قهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبش
تصویر خبش
جمع کردن، بگیرآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامش
تصویر خامش
خاموش، ساکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمش
تصویر حمش
بر افروختن از خشم، خشماندن، فرآوری فراهم آوردن، راندن به خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمش
تصویر رمش
سرخی پلک چشم و ریزش آب از آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمش
تصویر دمش
دمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
خراشدار خدشه وارد آمده: مخدوش: هفتاد بار توبه کند شب رسول حق تو به شکن حق است که توبه مخمش است. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمع
تصویر خمع
تنگان، دزد، گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخمش
تصویر مخمش
((مُ خَ مَّ))
خدشه وارد آمده، مخدوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خمس
تصویر خمس
پنج یک
فرهنگ واژه فارسی سره