- خلم
- خشم، غضب و بمعنی یار و دوست هم می باشد
معنی خلم - جستجوی لغت در جدول جو
- خلم
- قهر، غضب، خشم،
برای مثال خلم بهتر از چنین حلم ای خدا / که کند از نور ایمانم جدا ، گل چسبناک(مولوی - ۳۰۰)
- خلم
- خلط یا آب غلیظی که از بینی انسان و بعضی حیوانات بیرون می آید
- خلم ((خِ))
- خشم، غضب
- خلم ((خِ))
- خلط غلیظی که از بینی آدمی و جانوران ریزد، آب بینی ستبر، گل تیره چسبنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع خلم، دوستان یاران، آهو کده ها، رگ و ریشه ها
دانش
خامه
طبیعت، ذات
کولی ریزه ماهی (بلم برابر با قایق پارسی است)
کبوتر جاهی از پرندگان بچه مار از خزندگان پیل از جانوران
آفرینش، مردم، نو آوری
تهیگی، ونگی
بیداد، جفا، ستم
کودک سبک، تیر بی پر، تیر منگیا (قمار)، دانه شاهی (سعد سلطانی) از گیاهان، خرگوش کوهی
سوراخ، ترک -1 رخنه کردن در، ترک دادن، بینی بریدن، اسقاط فاء فعولن است تا (عولن) بماند (فع لن) بجای آن نهند و ثلم دراشعار عرب است و در شعر فارسی نیاید، جمع ثلمت (ثلمه)
ممرز
رنج ویدا، دردمندی فرخا دردمند شدن، دردمندی، درد، جمع آلام
آهستگی، بردباری
برابر هموار
جوانمرد بریده شدن، مست گردیدن، شتافتن بردن، پاره پاره کردن
چاکران، غلامان، خادمان، خدمتکاران، جمع خادم
نا پخته، نارس، نا آزموده
بپایان رساندن، پایان کار، مهر کردن، پایان دادن، امضا کردن نامه با انگشتری، مهر کردن نامه
پهنی بینی بینی کوفتگی، پهنی لاله گوش کوفتن بینی پهن بینی، ستبر گوش
کار بزرگ، نوک، بینی، دهان ستور، چیرگی، باز داشت، جمع خطام، : زه های کمان، افسارها
غضب، غیظ، قهر
شادمان، خوشوقت، خندان
خاییدن، خوردن
غلبه کردن در خصومت مالک، صاحب جانب، ناحیه
جراحت، ریش
خالی از هوا، جائی که در آن کسی نباشد جای خالی، بیت الخلا، خلوتگاه، آب دست، جای مستراح، جز واژه جز را آنندراج به نادرست تازی دانسته آبخانه جایی ادبخانه آبریزگاه، تی تهیک خالی بودن، فارغ بودن، مقابل ملا، جایی که در آن کسی نباشد جای خلوت مقابل ملا (ملا)، جای خالی از هوا، آنست که دو جسم با یکدیگر تماس نیافته باشند و بین این دو جسم دیگری که مماس هر دو باشد وجود نداشته باشد، مستراح جایی ادبخانه