خشم. غضب. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : کفر جهل است و قضای کفر علم هر دو یک کی باشد آخر خلم و حلم. مولوی. ایمنان را من بترسانم بخلم خائفان را ترس بردارم ز حلم. مولوی. خلم بهتر از چنین حلم ای خدا که کند از نور ایمانم جدا. مولوی. تا کی آرم رحم خلم آلود را ره نمایم علم حلم اندود را. مولوی. ، آب بینی. خلم. (ناظم الاطباء). رجوع به خلم شود، گل تیره چسبنده. (ناظم الاطباء) (برهان) : چراغ علم و دانش پیش خود دار وگرنه در چه افتی سرنگون وار فغان زین صوفی در خلم مانده ولی در خلم خود بی علم مانده. عطار (از آنندراج)