جدول جو
جدول جو

معنی خلایا - جستجوی لغت در جدول جو

خلایا
(خَ)
جمع واژۀ خلیّه. رجوع به خلیّه. در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
خلایا
جمع خلیه، ناوها کشتی های بزرگ، کندوها جمع خلیه خانه های زنبور عسل کندو ها، جمع خلیه، کندو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خفایا
تصویر خفایا
جاهای پنهان و دور از چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلایا
تصویر قلایا
قلیه ها، پاره ها و تکه های گوشت، جمع واژۀ قلیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلایق
تصویر خلایق
خلیقه ها، خوی ها، طبیعت ها، سرشت ها، چیزهایی که خداوند آفریده، مخلوق ها، مردم ها، جمع واژۀ خلیقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلایا
تصویر بلایا
بلیّه ها، مصیبت ها، پیشامدهای بد، رنجها، جمع واژۀ بلیّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطایا
تصویر خطایا
خطیئت ها، کارهای ناصواب، خطاها، گناه ها، جمع واژۀ خطیئت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبایا
تصویر خبایا
جاهای پوشیده و پنهان
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
جمع واژۀ قلیّه. (آنندراج). رجوع به قلیه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
جمع واژۀ شلیّه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ شلیه، پاره ای از گوشت و بقیۀ مال. (آنندراج). رجوع به شلیه شود
لغت نامه دهخدا
فرستادۀ عجول از خداوند، یکی از لاویان است که با عزرا مراجعت نمود. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(خَ یِ)
خلائف. جمع واژۀ خلیفه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خلیفه در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ ’خبیئه’ و ’خبی ٔ’ ’التمسوا الرزق فی خبایا الارض’. (از حدیث نبوی بنقل اقرب الموارد). و خفایای آن ماجری و خبایای آن حادثه محقق شد. (سندبادنامه ص 86). پسر را از بهر تجدید وصیت و تمکین از خبایای ودیعت پیش خواند. (از ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 203).
- سعدالخبایا، منزل بیست و پنجم از منازل قمر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مرکّب از: ال و، جمع واژۀ الیّه. (منتهی الارب)، رجوع به الیه شود
مرکّب از: ال ی، جمع واژۀ الیه. (منتهی الارب، رجوع به الیه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خزیان. (ناظم الاطباء). رجوع به خزیان شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خشیان، خشیی ̍، خشیاء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خطیئه و خطیه
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خفی و خفیه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) : و خفایای آن ماجری و خبایای آن حادثه محقق شد. (سندبادنامه ص 86)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
جمع واژۀ ولیّه، و آن توشه ای است که زن جهت مهمانی فرودآینده مهیا کند. (از منتهی الارب) ، پشماگند یا آنچه زیر پشماگند گسترند. (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به ولیه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ یِ)
خلائق. جمع واژۀ خلیقه. (دهار) (ناظم الاطباء). برایا. مخلوقات. مردم. (یادداشت بخط مؤلف) : و پولی (پلی) ساختند و خلایق و چهارپایان بدان می گذشتند. (ترجمه تفسیر طبری).
ندانم یک تن از جمع خلایق
که در دل تخم مهر تو نکشته.
بوالمثل (از صحاح الفرس).
درآ ای حجت زیبا سخن گوی
که بردی از خلایق در سخن گوی.
ناصرخسرو.
و خلایقی را تربیت کرد تا چون سولاخ شود آن زنبیل رود. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 138). اما خداوند را معلوم نیست کی این مرد طالب ملک است و خلایق تبع خویش کرد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 87).
توانگر خلایق آنست که در بند شره و حرص نباشد. (کلیله و دمنه). تا خلایق روی زمین آلوده و مرفه پشت بدیوار امن و فراغ آوردند. (کلیله و دمنه). بشناختم که آدمی، شریفتر خلایق و عزیزتر موجودات است. (کلیله و دمنه). خلایق بندۀ حاجات خویشند. (اسرارالتوحید).
النبی النبی آرند خلایق بر زبان.
خاقانی.
خلایق را چو نیکو خواه گردد
به اجماع خلایق شاه گردد.
نظامی.
خلایق که زر در زمین می نهند
بر اوقفل و بند آهنین می نهند.
نظامی.
در باغ رو ای سرو خرامان که خلایق
گویند مگر باغ بهشتست و تو حوری.
سعدی (خواتیم).
چو سال بد از وی خلایق نفور.
سعدی (بوستان).
حسن ظن خلایق در حقم بر کمالست. (گلستان).
خزائن تهی کرد و پر کرد جیش
چنان کز خلایق بهنگام عیش.
سعدی.
- امثال:
خلایق هرچه لایق، نظیر: به هر کس آنچه لایق بود، دادند
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جمع واژۀ بلیّه. (دهار) (ناظم الاطباء). بلاها. بلواها: باب ماجری فی باب الخطبه و ظهر من الفساد و البلایالأجلها. (تاریخ بیهقی ص 685). و رجوع به بلیه شود
لغت نامه دهخدا
جمع خلیفه، جانشینان جمع خلیفه. جانشینان، جانشینان پیغمبر صلی الله علیه و آله پیشوایان امت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خلق، آفریدگان جمع خلیفه. طبیعتها و سرشتها، آفریدگان مخلوقات، آدمیان. برایا، مخلوقات مردم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خطیئه، خود لغزی ها لغزها کژروی ها نا روایی ها جمع خطیئه گناهها خطاها کژرویها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفایا
تصویر خفایا
جمع خفیه خفی نهفته ها نهانها خفایای اسرار
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خبیئه، خیم ها، توسنی جمع خبیثه پوشیده ها نهفته ها نهانیها مخفیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلایا
تصویر بلایا
جمع بلیه، جسک ها سختی ها آسیب ها جمع بلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلایا
تصویر قلایا
جمع قلیه، تواهه ها بنگرید به قلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبایا
تصویر خبایا
((خَ))
جمع خبیئه، پوشیده ها، نهفته ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلایق
تصویر خلایق
((خِ))
جمع خلیقه، طبیعت ها، سرشت ها، مخلوقات، مردم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خفایا
تصویر خفایا
((خَ))
جمع خفیه، خفی، نهفته ها، نهان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خدایا
تصویر خدایا
الهی
فرهنگ واژه فارسی سره
مصایب، بلاها، مصیبت ها، رنج ها، گرفتاری ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پنهان ها، پوشیده ها، نهفته ها، نهان ها، خلوت ها، مخفیگاه ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خطاها، اشتباهات، خبطها، لغزش ها، گناه ها، بزه ها، ذنوب
فرهنگ واژه مترادف متضاد