- خفی
- نهان، پوشیده، پنهان کردن، گوشه گیر
معنی خفی - جستجوی لغت در جدول جو
- خفی
- پوشیده، پنهان، در تصوف روح
- خفی ((خَ))
- نهان، پنهان، گوشه گیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوچک
پنهان، پوشیده
آواز آب، آوای باد، چرتی، دل تپان
سبک، ضد سنگین و گران
پناه دهنده، نگهبان
پنهان، نهفته، با پوشیدگی، پنهانی
پوشیده، پنهان، در تصوف روح، خفیّ
مقابل شدید، کم اثر مثلاً درد خفیف، کنایه از خوار، حقیر، کنایه از کم، اندک مثلاً صدای خفیف، نور خفیف، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن»، مقابل ثقیل، سبک
((خَ))
فرهنگ فارسی معین
سبک، دارای وزن اندک، دارای شدت کم، خوار، زبون، مختصر، اندک، یکی از بحرهای نوزده گانه شعر
نگهبان، محافظ، حامی
نهفته، پنهان، نهان، ناپیدا
خفی، پوشیده تر
پنهان داشتن
پوشیده گردیدن، پنهان شدن
خفی تر، پنهان تر، نهان تر، پوشیده تر
پنهان، پوشیده، نهفته، نهان
پنهان، پوشیده
Clandestine, Covert, Latent, Secret, Masked, Sneaky
clandestino, encoberto, latente, mascarado, secreto, astuto
heimlich, geheim, latent, maskiert
tajny, ukryty, zamaskowany, przebiegły
тайный , скрытный , скрытый , секретный , хитрый
таємний , прихований , замаскований , секретний , хитрий
clandestien, verborgen, latent, gemaskerd, geheim, sluw
clandestino, encubierto, latente, enmascarado, secreto, astuto
clandestin, caché, latent, masqué, secret, sournois
clandestino, nascosto, latente, mascherato, segreto, furbo
गुप्त , गुप्त , मुखौटा पहने हुए , चालाक