جدول جو
جدول جو

معنی خفد - جستجوی لغت در جدول جو

خفد(تَ عَرْ رُ)
تیز رفتن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). بشتاب رفتن. (یادداشت بخط مؤلف). خفدان. رجوع به خفدان در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ خَ)
سرفه و سعال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ عَ عُ)
تیز رفتن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خفد. خفد. رجوع به خفد در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
شب پره. خفدد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خفدد در این لغت نامه شود، نام مرغی است غیر شب پره. (منتهی الارب). خفدد. رجوع به خفدد در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ دُ)
شب پره. خفدود. رجوع به خفدود در این لغتنامه شود، نام مرغی است غیر شب پره. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خفدود. رجوع به خفدود در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَدَ / دِ)
خم. کج. کوژ. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). رجوع به خفته در این لغت نامه شود:
امروز همی ضعیف بینی
این قامت خفدۀ نزارم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از خمد
تصویر خمد
فروکش، بیهوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلد
تصویر خلد
دوام، بقا، همیشگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفر
تصویر خفر
شرمگین پیمان نهادن، نگهبانی ، بدرهگی (بدرهه بدرقه)
فرهنگ لغت هوشیار
پوشیدگی نهفتگی پنهانی نهانی پنهان پوشش، رگو چادر زنان پوشیده شدن نهفته گشتن، پوشیدگی نهانی نهفتگی مقابل ظهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خود
تصویر خود
ضمیر مشترک میان گوینده و شخص غائب، نفس و ذات و به معنی کلاه آهنی
فرهنگ لغت هوشیار
چیرگی در کشتی، دریغگویی، اندک خوردن، ویران کردن، زشت خفتن ظب ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفش
تصویر خفش
به ضعف بینائی و تنگ شدن چشمان مبتلا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرود فررودش، تن آسایی، فروگشیدن پست کردن فرود آوردن فرو داشتن، فراخی عیش خوشگذارانی. یا خفض جناح. بال گستری پرگستردن، فروتنی. یا خفش عیش. تن آسایی. یا خفض و رفع. پستی و بلندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفو
تصویر خفو
هم آوای عفو درخشش، هویدایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفه
تصویر خفه
فشردگی گلو، خبه، نفس بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفی
تصویر خفی
نهان، پوشیده، پنهان کردن، گوشه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرد
تصویر خرد
عقل، ادراک، تدبیر، فراست، هوش، دانش، زیرکی کوچک، صغیر کوچک، صغیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضد
تصویر خضد
میوه پلاسیده درمانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدف
تصویر خدف
بناز زیستن
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی گره و حلقه کردن یک سر ریسمان عمل خفتن خفت کشیدن، سبکی، خفیفی، خواری
فرهنگ لغت هوشیار
سست، آب آشامیدنی دیو خار لاز گیاهان سنگینیی که بهنگام خواب شخص احساس کند بختک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاد
تصویر خاد
زغن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفده
تصویر خفده
خم، کج، کوژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفد
تصویر حفد
تیز روی، بشتاب رفتن، شتافتن، شتاب کردن بطاعت و خدمت
فرهنگ لغت هوشیار
شتابیدن، درنگیدن از واژگان دو پهلوست (اضداد)، نزدیکی مرگ عجیب شگفت آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفد
تصویر رفد
عطا، کمک، یاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفد خفدان
تصویر خفد خفدان
تیز رفتن تیز روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفدان
تصویر خفدان
قسمی جامه کژ آگند که بهنگام جنگ میپوشیدند کژ آگند قز آکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفدد
تصویر خفدد
شب پره شبک پر شواک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خید
تصویر خید
غله سبز که هنوز نرسیده قصیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفدان
تصویر خفدان
((خَ))
زره یا لباس جنگی، خفتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرد
تصویر خرد
عقل، شعور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خفت
تصویر خفت
کوته مایگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خفه
تصویر خفه
خپه
فرهنگ واژه فارسی سره