- خفتی
- نوعی گردن بند که دور گردن می چسبد و روی سینه نمی افتد
معنی خفتی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اختناق
بالقوه
اکدا
برابری، مساوات
فریبنده، سخت تاریک
خوابیده بخواب رفته خسپیده، جمع خفتگان
خواب کردن، خسبیدن، بخواب رفتن، بخواب شدن
خوابیدگی حالت خواب، سستی رخوت (اندام)
منسوب به خشت مانند خشت، خانه ای که از خشت سازند، مربع چهار گوشه
حالت فشردگی گلو و حبسی و تنگی نفس
باز ایستادن دختر از لهو بازی با کودکان، جوانمردی نمودن، ورزشکاربودن
به خواب رفتن، خوابیدن
کسی که فتوا بدهد، فتوا دهنده، فقیه
ساخته شده از خشت مثلاً خانۀ خشتی،
ویژگی یکی از قطع های کتاب مثلاً قطع خشتی،
دارای شکل یا نقش مربع مثلاً کاغذ خشتی،
از طرح های قالی مثلاً قالی خشتی
ویژگی یکی از قطع های کتاب مثلاً قطع خشتی،
دارای شکل یا نقش مربع مثلاً کاغذ خشتی،
از طرح های قالی مثلاً قالی خشتی
حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود، فشردگی گلو، اختناق، خبک، خبه، خپک، خپه، کیارا
منسوب به لفت شلغمی، آش شلغم شلغم با لفتیه: کاچیش و زیر ورشته نایب لفتی حاجب هر یسه دربان. (فخرالدین منوچهر لغ)، قنبیط بری
فتوی دهنده، قاضی، آنکه فروع فقهی را مطابق استنباط خود بیان کند
منسوب به نفت: مربوط به نفت: مواد نفتی، برنگ نفت سیاه تیره، آنچه با نفت روشن شود بخاری نفتی چراغ نفتی، نفت فروش، قسمی انگور اعلا که در قزوین بعمل آید
هفت بودن: (... آنگاه صورت افلاک اندرمرتبت هفتی است ازآنست که افلاک هفت است)
((خِ))
فرهنگ فارسی معین
خانه ای که از خشت سازند، هر چیز چهارگوش، مربع، قطع کتاب در اندازه رقعی با طول و عرض مساوی
چیز مفت، به طور رایگان، مجاناً
بختک، کابوس، رؤیای وحشتناک توام با احساس خفگی و سنگینی بدن که انسان را از خواب می پراند، درفنجک، فرهانج، خفتک، برخفج، برفنجک، فرنجک، سکاچه، فدرنجک، برغفج، کرنجو، خفج
خوابیده، درازکشیده، کنایه از از کار بازمانده، باطل، متوقف، کنایه از غافل، بی خبر، خمیده
بختک، کابوس، رؤیای وحشتناک توام با احساس خفگی و سنگینی بدن که انسان را از خواب می پراند، سکاچه، برفنجک، خفتو، برغفج، خفج، فدرنجک، کرنجو، درفنجک، فرنجک، فرهانج، برخفج
Suffocation
Stiffness
удушье
жесткость