جدول جو
جدول جو

معنی خطمی - جستجوی لغت در جدول جو

خطمی
گل ختمی، گیاهی از تیرۀ پنیرکیان با ساقۀ ضخیم، برگ های پهن و گل های درشت صورتی یا مایل به ارغوانی، انجل
تصویری از خطمی
تصویر خطمی
فرهنگ فارسی عمید
خطمی
(خَ/ خِ می ی)
خیرو. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نباتی است. (منتهی الارب) (از تاج العروس). غسل. (مهذب الاسماء). خیروی دشتی. (دهار). ملوکیهالشجر. عودالیسر. شحم البرح. آلثئا. ملوخیه. وردالزوانی. (یادداشت بخط مؤلف). هشت دهان. (صیدنۀ ابوریحان بیرونی). خطمی از اسپرغمهاست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). گلش بهمه رنگی بود بسیار بقا باشد وعروقش چند سال بجا ماند. (نزهه القلوب) :
خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز
همچنانست که بر تختۀ دیبا دینار.
سعدی.
- خطمی بری، نوعی خطمی است که بعربی آنرا شحم البرح می گویند. (یادداشت بخط مؤلف).
- خطمی خطائی، بهترین انواع گل خیرو است. در آغاز شکفتن برنگ سفید می باشد تا دو پهر پس بسرخی زند پس سرخی او کمتر شدن گیرد و بعد از غروب باز برنگ اصلی بازآید. (آنندراج). منثور. (یادداشت بخط مؤلف) :
همچو خطمی خطائی هر زمان در باغ دهر
چهره دیگرگون مرا از خجلت عصیان شود.
نزاری (از آنندراج).
- خطمی درختی، نوعی از خطمی است که بوته ای چون درخت دارد. رجوع به درخت خطمی شود.
- خطمی درختی چینی، گیاهی است که گل سرخ آتشی دارد. (یادداشت بخط مؤلف).
- خطمی فرنگی، نوعی گل است که شبیه به گل خطمی است. (یادداشت بخط مؤلف).
- خطمی کوچک، خبازی. رجوع به خبازی در این لغت نامه شود.
- خطمی مجلسی، نوعی گل است. (یادداشت بخط مؤلف).
- لعاب خطمی، لعابی که از خطمی حاصل آید. وخیفه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
خطمی
انجل غسل هم آوای زرد از گیاهان فارسی گویان خطمی خوانند گیاهی است ازتیره پنیرکیان که دارای گونه های دایمی و نیز یکساله است و بحد وفور در ایران روییده و کشت میشود. ساقه اش ضخیم و بلند برگهایش پهن و ستبر و ریشه ای دراز و دوکی شکل و آبدار است. ریشه آن در پزشکی مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار
خطمی
((خَ یا خِ یّ))
گیاهی از تیره پنیرکیان، دارای ساقه ضخیم و بلند، برگ هایش پهن و ستبر و ریشه اش دراز و دوکی شکل و آبدار است. ریشه آن در پزشکی مصرف فراوان دارد
تصویری از خطمی
تصویر خطمی
فرهنگ فارسی معین
خطمی
خطمی درخواب دروقت خود، دلیل بر منفعت اندک کند و بی وقت، دلیل بر غم و اندوه کند و خوردن آن، دلیل بر مضرت و نقصان کند و سر شستن با آن، دلیل است بر توبه کردن و پاکدینی. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ختمی
تصویر ختمی
(دخترانه)
گیاهی علفی، پایا، و زینتی از خانواده پنیرک که گلهای درشت دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
ناپختگی، ناآزمودگی، (ناظم الاطباء)، مقابل پختگی، بی تجربگی، بی وقوفی:
چو خان نهاد نهاری فرونهد پیشت
چو طبع خویش بخامی چو یشمه بی چربو،
منجیک،
وزآن پس چنین گفت کهتر پسر
که اکنون بگیتی تویی تاجور
بمردی و گنج این جهان را بدار
نزاید ز مادر کسی شهریار
ورا خوشتر آمد بدینسان سخن
بمهتر پسر گفت خامی مکن،
فردوسی،
بگذشت تموز سی چهل بر تو
از بهر چه مانده ای بدین خامی ؟
ناصرخسرو،
کباب آتش حرصیم و آن ز خامی ماست
حقیقت است که هر خام را کنند کباب،
سوزنی،
چون زیر هر مویی جدا یک شهر جان داری نوا
خامی بود گفتن ترا جانا که جان کیستی،
خاقانی،
با این همه که سوخته و پخته ست
جان و دلم ز خامی گفتارش،
خاقانی،
ز گرمی ره بکار خودنداند
ز خامی هیچ نیک و بد نداند،
نظامی،
باز نگویم که ز خامی بود
بارکشی کار نظامی بود،
نظامی،
ترسم که ز بیخودی و خامی
بیگانه شوم ز نیکنامی،
نظامی،
دگر ره سر ازین اندیشه بر کرد
که از خامی چه کوبم آهن سرد،
نظامی،
فردا بداغ دوزخ ناپخته ای بسوزد
کامروز آتش عشق از وی نبرد خامی،
سعدی (طیبات)،
پختگان دم خامی زده اند،
سعدی (مجالس)،
آن شیخ که بشکست ز خامی خم می
زو عیش و نشاط می کشان شد همه طی
گر بهر خدا شکست پس وای بمن
ور بهر ریا شکست پس وای به وی،
مهدی خان شحنه،
مرا امید وفا داشتن ز تو خامی است
که روی خوب و وفا هر دو ضد یکدگرند،
؟
، مقابل عیاری، مقابل رندی، سلیم دلی، صاف صادقی، ساده دلی:
خامی و ساده دلی شیوۀ جانبازان نیست
خبری از بر آن دلبر عیار بیار،
حافظ،
، کالی، نارسیدگی:
چون ژاله بسردی اندرون موصوف
چون غوره بخامی اندرون محکم،
منجیک،
، کاهلی:
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری طریق دوستی چالاکی است و چستی،
حافظ،
، ناتمامی، نقصان، زیان، کمند، دام شکار، تودۀریگ، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پنجم، خامس، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ ما)
باریک لب. (زوزنی). سیه لب. (مؤید الفضلاء). درمتن چنین است و صحیح اظمی است. رجوع به اظمی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خیمی
تصویر خیمی
تاژدوز تاژ فروش چادر فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصمی
تصویر خصمی
دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامی
تصویر خامی
ناآزمودگی، بی تجربگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرمی
تصویر خرمی
شادمانی، خوشحالی، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامی
تصویر خامی
خشونةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خامی
تصویر خامی
Crudeness, Rawness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خامی
تصویر خامی
rudesse, crudité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خامی
تصویر خامی
גסות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خامی
تصویر خامی
کڑواہٹ , کثافت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خامی
تصویر خامی
রুক্ষতা , কাঁচামাল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خامی
تصویر خامی
ukatili, ukali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خامی
تصویر خامی
sertlik, hamlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خامی
تصویر خامی
거칠기 , 거칠음
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خامی
تصویر خامی
粗さ , 生の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خامی
تصویر خامی
ความหยาบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خامی
تصویر خامی
क्रूरता , कच्चापन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خامی
تصویر خامی
kekasaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خامی
تصویر خامی
ruwheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خامی
تصویر خامی
rudeza, crudeza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خامی
تصویر خامی
rudeza, crueza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خامی
تصویر خامی
粗糙
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خامی
تصویر خامی
szorstkość, surowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خامی
تصویر خامی
грубість , сирість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خامی
تصویر خامی
Rauheit, Rohheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خامی
تصویر خامی
грубость , сырость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خامی
تصویر خامی
rudezza, crudo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی