بزرگ. عظیم: نعمت و مال جهان را بر او نیست شرف اینت مردی و خطر شاد زیاد این خطری. فرخی. خطری شاهی وز نعمت و جاه تو شود مردم خطی اندر کنف تو خطری. فرخی. سخن با خطر تواند کرد خطری مرد را جدا ز حقیر. جز براه سخن چه دانم من که حقیری تو یا بزرگ و خطیر. ناصرخسرو. خطری را خطری داند مقدار و خطر نیست آگاه ز مقدار شهان گاه و سریر. ناصرخسرو
بزرگ. عظیم: نعمت و مال جهان را بر او نیست شرف اینت مردی و خطر شاد زیاد این خطری. فرخی. خطری شاهی وز نعمت و جاه تو شود مردم خطی اندر کنف تو خطری. فرخی. سخن با خطر تواند کرد خطری مرد را جدا ز حقیر. جز براه سخن چه دانم من که حقیری تو یا بزرگ و خطیر. ناصرخسرو. خطری را خطری داند مقدار و خطر نیست آگاه ز مقدار شهان گاه و سریر. ناصرخسرو
خیرو. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نباتی است. (منتهی الارب) (از تاج العروس). غسل. (مهذب الاسماء). خیروی دشتی. (دهار). ملوکیهالشجر. عودالیسر. شحم البرح. آلثئا. ملوخیه. وردالزوانی. (یادداشت بخط مؤلف). هشت دهان. (صیدنۀ ابوریحان بیرونی). خطمی از اسپرغمهاست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). گلش بهمه رنگی بود بسیار بقا باشد وعروقش چند سال بجا ماند. (نزهه القلوب) : خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز همچنانست که بر تختۀ دیبا دینار. سعدی. - خطمی بری، نوعی خطمی است که بعربی آنرا شحم البرح می گویند. (یادداشت بخط مؤلف). - خطمی خطائی، بهترین انواع گل خیرو است. در آغاز شکفتن برنگ سفید می باشد تا دو پهر پس بسرخی زند پس سرخی او کمتر شدن گیرد و بعد از غروب باز برنگ اصلی بازآید. (آنندراج). منثور. (یادداشت بخط مؤلف) : همچو خطمی خطائی هر زمان در باغ دهر چهره دیگرگون مرا از خجلت عصیان شود. نزاری (از آنندراج). - خطمی درختی، نوعی از خطمی است که بوته ای چون درخت دارد. رجوع به درخت خطمی شود. - خطمی درختی چینی، گیاهی است که گل سرخ آتشی دارد. (یادداشت بخط مؤلف). - خطمی فرنگی، نوعی گل است که شبیه به گل خطمی است. (یادداشت بخط مؤلف). - خطمی کوچک، خبازی. رجوع به خبازی در این لغت نامه شود. - خطمی مجلسی، نوعی گل است. (یادداشت بخط مؤلف). - لعاب خطمی، لعابی که از خطمی حاصل آید. وخیفه. (منتهی الارب)
خیرو. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نباتی است. (منتهی الارب) (از تاج العروس). غِسل. (مهذب الاسماء). خیروی ِ دشتی. (دهار). ملوکیهالشجر. عودالیسر. شحم البرح. آلثئا. ملوخیه. وردالزوانی. (یادداشت بخط مؤلف). هشت دهان. (صیدنۀ ابوریحان بیرونی). خطمی از اسپرغمهاست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). گلش بهمه رنگی بود بسیار بقا باشد وعروقش چند سال بجا ماند. (نزهه القلوب) : خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز همچنانست که بر تختۀ دیبا دینار. سعدی. - خطمی بری، نوعی خطمی است که بعربی آنرا شحم البرح می گویند. (یادداشت بخط مؤلف). - خطمی خطائی، بهترین انواع گل خیرو است. در آغاز شکفتن برنگ سفید می باشد تا دو پهر پس بسرخی زند پس سرخی او کمتر شدن گیرد و بعد از غروب باز برنگ اصلی بازآید. (آنندراج). منثور. (یادداشت بخط مؤلف) : همچو خطمی خطائی هر زمان در باغ دهر چهره دیگرگون مرا از خجلت عصیان شود. نزاری (از آنندراج). - خطمی درختی، نوعی از خطمی است که بوته ای چون درخت دارد. رجوع به درخت خطمی شود. - خطمی درختی چینی، گیاهی است که گل سرخ آتشی دارد. (یادداشت بخط مؤلف). - خطمی فرنگی، نوعی گل است که شبیه به گل خطمی است. (یادداشت بخط مؤلف). - خطمی کوچک، خبازی. رجوع به خبازی در این لغت نامه شود. - خطمی مجلسی، نوعی گل است. (یادداشت بخط مؤلف). - لعاب خطمی، لعابی که از خطمی حاصل آید. وخیفه. (منتهی الارب)
محمد بن معدان. از راویان است. (اللباب). در تاریخ اسلام، واژه روات به افرادی اطلاق می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) را نقل کرده اند. روات با نقل احادیث، در واقع حافظان سنت نبوی و یک پیوند اصلی میان پیامبر و مسلمانان پس از او هستند. این افراد در فرآیند به دست آوردن و انتشار علم حدیث نقش برجسته ای ایفا کرده و به عنوان منابع معتبر نقل روایت ها شناخته می شوند.
محمد بن معدان. از راویان است. (اللباب). در تاریخ اسلام، واژه روات به افرادی اطلاق می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) را نقل کرده اند. روات با نقل احادیث، در واقع حافظان سنت نبوی و یک پیوند اصلی میان پیامبر و مسلمانان پس از او هستند. این افراد در فرآیند به دست آوردن و انتشار علم حدیث نقش برجسته ای ایفا کرده و به عنوان منابع معتبر نقل روایت ها شناخته می شوند.
شیرازی. از مجردان زمان و از سیاحان اوان خود بوده و سیاحت ممالک ایران و هندوستان کرده و در هندوستان وفات یافته. این رباعی از اوست: شد عارف و عامی همه را عار از من بدنامی بت پرست و دیندار از من بیقدری سبحه ننگ زنار از من هفتادودو ملتند بیزار از من. (ریاض العارفین ص 231) نوائی. او را دیوانی است به ترکی
شیرازی. از مجردان زمان و از سیاحان اوان خود بوده و سیاحت ممالک ایران و هندوستان کرده و در هندوستان وفات یافته. این رباعی از اوست: شد عارف و عامی همه را عار از من بدنامی بت پرست و دیندار از من بیقدری سبحه ننگ زنار از من هفتادودو ملتند بیزار از من. (ریاض العارفین ص 231) نوائی. او را دیوانی است به ترکی
انجل غسل هم آوای زرد از گیاهان فارسی گویان خطمی خوانند گیاهی است ازتیره پنیرکیان که دارای گونه های دایمی و نیز یکساله است و بحد وفور در ایران روییده و کشت میشود. ساقه اش ضخیم و بلند برگهایش پهن و ستبر و ریشه ای دراز و دوکی شکل و آبدار است. ریشه آن در پزشکی مستعمل است
انجل غسل هم آوای زرد از گیاهان فارسی گویان خطمی خوانند گیاهی است ازتیره پنیرکیان که دارای گونه های دایمی و نیز یکساله است و بحد وفور در ایران روییده و کشت میشود. ساقه اش ضخیم و بلند برگهایش پهن و ستبر و ریشه ای دراز و دوکی شکل و آبدار است. ریشه آن در پزشکی مستعمل است