جدول جو
جدول جو

معنی خطشناس - جستجوی لغت در جدول جو

خطشناس
(پَ گَ تَ/ تِ)
آنکه عالم به احوال خطوط و احوال خطاطان و تمیزدهنده بین انواع خطوط از جهت زیبایی و نوع کاغذ و قلم است، آنکه نوشتۀ حقیقی را از نوشتۀ جعلی تمیزی می دهد، کارشناس خط
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرشناس
تصویر سرشناس
معروف، مشهور، کسی که بیشتر مردم او را بشناسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرشناس
تصویر زرشناس
شناسندۀ زر، صراف، نقاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خداشناس
تصویر خداشناس
کسی که خدا را می شناسد و به آن ایمان دارد، موحد، یکتاپرست، پارسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطرناک
تصویر خطرناک
ویژگی کسی یا چیزی که باعث خطر می شود، پرخطر، باارزش، پربها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوشناس
تصویر بوشناس
کسی که بوها را خوب دریابد و تشخیص بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روشناس
تصویر روشناس
معروف، مشهور، نامدار، سرشناس، برای مثال ندانم کس از مردم روشناس / کزآن مردمی نیست بر وی سپاس (نظامی۵ - ۷۶۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
ناآشنا، بیگانه، غیر معروف
فرهنگ فارسی عمید
(خَ شِ)
عمل خط شناسی. کارشناسی خط. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خداشناس
تصویر خداشناس
پارسا، موحد، با ایمان، ربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطرناک
تصویر خطرناک
پر خطر، هولناک، مخوف آنچه که موجب خطر گردد مهلک. هولناک پرخطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشنام
تصویر خوشنام
نیکو نام، صاحب شهرت، نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشناس
تصویر سرشناس
مشهور، معروف
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که انواع خاک ها را بشناسد و خاصیت زمینهای مختلف را جهت کشت و زرع تشخیص بدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرشناس
تصویر زرشناس
صراف، زرگر، شناسنده زر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روشناس
تصویر روشناس
مشهور معروف، ستاره کوکب جمع روشناسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوشناس
تصویر بوشناس
آنکه بخوبی بویها را تشخیص دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنشناس
تصویر بنشناس
ناشناس ناشناخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گششناس
تصویر گششناس
متخصص قلب و عروق
فرهنگ لغت هوشیار
ناشناخته مجهول، غریب بیگانه، بی اطلاع بی خبرناآگاه، ناشناخت متنکروار: (چون ضحاک تازی برخاست (جمشید) بگریخت و ده سال تمام در عالم تنها ناشناس بگردید {یا به ناشناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
((ش))
غریب، بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرشناس
تصویر سرشناس
((~. ش))
معروف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روشناس
تصویر روشناس
((ش ِ))
سرشناس، مشهور، ستاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطرناک
تصویر خطرناک
هولناک، پرخطر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطرناک
تصویر خطرناک
هراس انگیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
نکره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خطرناک
تصویر خطرناک
Dangerous, Hazardous, Perilous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
Uncharted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
inexplorado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خطرناک
تصویر خطرناک
опасный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
inexplorado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خطرناک
تصویر خطرناک
gefährlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
nieodkryty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خطرناک
تصویر خطرناک
небезпечний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
неизведанный
دیکشنری فارسی به روسی