- خشکیدن
- خشک شدن
معنی خشکیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- خشکیدن
- از میان رفتن آب و رطوبت چیزی، خشک شدن، از رشد و نمو افتادن و پژمرده شدن، یخ زدن، کنایه از متعجب شدن
- خشکیدن ((خُ دَ))
- پژمرده شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ائتکال
آنچه که آب و رطوبت آن از میان رفته باشد، پژمرده (گیاه)
خشک شده، کنایه از لاغر، کنایه از متعجب
Parched
пересохший
ausgetrocknet
пересохлий
wysuszony
ressequido
reseco
desséché
uitgedroogd
مجفّفٌ
יבש מאוד
شکار کردن
در آویختن برهم چسبیدن
رخنه کردن
شکار کردن
درخشیدن، افشاندن
دادن عطا کردن، معاف کردن عفو کردن، قسمت کردن تقسیم کردن، گاهی ورزشکاری برای حفظ منافع حریف یا باحترام او مسابقه را می بخشد و بنفع حریف خود کنار می کشد