جدول جو
جدول جو

معنی خشکیده

خشکیده
پژمرده، خشک شده، بی طراوت، تفتیده، خشک
متضاد: باطراوت، لاغر، استخوانی، متحیر، مبهوت، مات
فرهنگ واژه مترادف متضاد