جدول جو
جدول جو

معنی خشکندگی - جستجوی لغت در جدول جو

خشکندگی
(خُ کَ دَ / دِ)
حالت خشکنده شونده. خشک گردنده. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رخشندگی
تصویر رخشندگی
درخشندگی، درخشان بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خربندگی
تصویر خربندگی
شغل و عمل خربنده
فرهنگ فارسی عمید
(پَ لَ کَ دَ / دِ)
چگونگی و حالت پلکنده
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ)
حالت خشک بودن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی برکنده. رجوع به برکنده شود. صدمه. (از منتهی الارب) : قلف، برکندگی ناخن از بن. (از منتهی الارب) ، کنایه از چیز بسیار کم مقدار و تحفۀ درویش که به توقع زر و سیم پیش اغنیا گذارند. (غیاث). کنایه از چیز بسیار کم بها. (آنندراج). برگ سبزی که درویشان نیاز می کنند. (ناظم الاطباء). ورق سبزی از گیاهان که درویشان نیاز کنند. و کنایه از هدیۀ کوچک و اندک. (از فرهنگ فارسی معین) :
برگ سبزیست تحفۀ درویش
چه کند بینوا همین دارد.
؟
این بیت را که از کثرت استعمال صورت ارسال مثل بخود گرفته در مورد تقدیم تحف و هدایا بعنوان عذر از حقارت آن یا بعنوان تعارف و تواضع بکار میبرند و از آنجا پیداشده است که سابقاً درویشها یک دسته گیاه ’جعفری’ یا ’شبد’ بدست گرفته و در کوچه و بازارها مدح خوانان گردش میکردند و بهر کس یک شاخه شبد یا جعفری میدادند وآن کس به اختیار خود خرده پولی بعنوان نیاز به آنان میپرداخت. (فرهنگ عوام) :
بی نوایان را به برگ سبز گاهی یاد کن
چون ز نیرنگ جهان خرج خزان خواهد شدن.
صائب (از آنندراج).
انصاف نیست کز چمنت بعد صد بهار
بی برگ سبز رو بدر آسمان نهم.
صائب (از آنندراج).
- برگ سبز سائل، آنست که گدایان به توقع ریزش برگ سبز پیش اغنیا میگذارند. (آنندراج) :
بوسه میدادند خوبان در بهار خط طمع
خط سبز گلعذاران برگ سبزسائل است.
محسن تأثیر (از آنندراج).
- برگ سبز فرستادن، مرادف گل فرستادن است. (از غیاث) (آنندراج). هدیه فرستادن. هل و گل فرستادن.
- برگ سبز همکاری، برگ سبز همچشمی، برگ پان یا سبزه دیگر که کشتی گیران بجهت مقرر کردن کشتی به خانه حریف خود فرستند. همچنین گل نیز می فرستند و آنرا گل کشتی گویند. (غیاث) (آنندراج) : نثرپردازان از فقرۀ تازه برگ سبز همکاری به جانب طوطیان چمن روانه نموده اند. (ملا طغرا، از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پلکندگی
تصویر پلکندگی
حالت و چگونگی پلکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبنندگی
تصویر خبنندگی
عمل خوابانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشایندگی
تصویر خشایندگی
حالت خوش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخشندگی
تصویر رخشندگی
رخشنده بودن درخشندگی روشنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خربندگی
تصویر خربندگی
((خَ بَ دِ))
نگهبانی از خر، کرایه دادن خر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افکندگی
تصویر افکندگی
((اَ کَ دِ))
مستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
هشاشةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
Brittleness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
fragilité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
kırılganlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
udhaifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
نازک پن
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
ความเปราะบาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
নাজুকতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
שבריריות
دیکشنری فارسی به عبری
سواد
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
脆さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
broosheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
깨지기 쉬움
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
नाजुकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
fragilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
fragilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
脆弱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
kruchość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
ламкість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
Zerbrechlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
хрупкость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکنندگی
تصویر شکنندگی
fragilità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی