جدول جو
جدول جو

معنی خشکرو - جستجوی لغت در جدول جو

خشکرو
(خُ)
از ده های ساسی کلام در حوالی فرح آباد ساری است به مازندران. (از مازندران و استرآباد رابینو انگلیسی ص 119)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ)
دهی از دهستان ابسترده بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری چقلوندی کنار راه باختری شوسۀ چقلوندی به بروجرد. این دهکده در دامنه قرار دارد با آب و هوای نواحی سردسیری، آب آن ازچشمه و محصول آن غلات و صیفی و لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادر و فرش بافی و راه اتومبیل رو و ساکنان از طایفۀ ملکشاهی بوده و در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام رودی است که به زره سیستان ریزد: و دیگر آن است کنون پیداست که رود هیرمند و رخدرود و خاش رود و فراه رود و خشکرود و هروت رود و آب دشتها و کوهها از همه اطراف سیستان و از هزار فرسنگ همه بزره آید و یکی سوراخ است آن رادهان شیر گویند نه بزرگ. (از تاریخ سیستان ص 16)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
عدم جریان رود. جاری نشدن رود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش لشت نشاء واقع در شمال خاوری لشت نشاء. محصول آن برنج و کنف و شغل اهالی آنجا زراعت و مکاری و بقعه ای بنام سیدصالح دارد که بنای آن نسبهً قدیمی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از دهستان پشتکوه لرستان شهرستان گلپایگان واقع در 18 هزارگزی جنوب باختر گلپایگان. این ده کوهستانی با آب و هوای کوهستانی و آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، این ده در 37 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاهان و 11 هزارگزی سرجوب واقع است. این دهکده در دامنه قرار دارد با آب و هوای نواحی سردسیری. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیۀ ذغال و هیزم و راه آن مالرو و در تابستان از طریق طالان دشت اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
قصبه جزء دهستان حومه بخش زرند شهرستان ساوه، واقع در بیست و دو هزارگزی شمال باختری زرند کنارراه شوسه زرند به خرقان. محصول آن غلات و انگور و بادام و میوه های سردسیری، شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری. صنایع گلیم بافی و جاجیم بافی و راه نیمه شوسه ازکنار آن می گذرد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت واقع در 18 هزارگزی شمال زنجان، محصول آن غلات و انگور و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار واقع در ده هزارگزی جنوب باختری شهسوار و 3 هزارگزی باختری راه فرعی قدیم شهسوار به رامسر، این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و مرطوب. آب آن از رود خانه گرگ رود و محصول آن چای و برنج و مرکبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گاوداری و از دو محله بالا و پایین تشکیل میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از دهستان جلال ازرک بخش نور شهرستان بابل. واقع در چهارده هزارگزی شمال باختری بابل این دهکده در دشت قرار دارد با آب و هوای معتدل و مرطوب. آب آن از رودخانه کاری و محصول برنج و صیفی و مختصر غلات و کنف و نیشکر و شغل اهالی آنجا زراعت و صید مرغابی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری آمل. آب آن از آتش رود و محصول آن برنج و مختصر غلات و شغل اهالی زراعت و تهیه ذغال و صنایع دستی شال بافی و راه آن مالرو است. در تابستان عده ای به ییلاق گزناسرا می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از دهستان دیجویجین بخش مرکزی شهرستان اردبیل، واقع در 8 هزارگزی باختر اردبیل و ده هزارگزی شوسۀ مشکین شهر اردبیل. این ده درکوهستان قرار دارد با آب و هوای معتدل. آب آن از چشمه و محصول غلات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خاکرو
تصویر خاکرو
مجازاً متواضع، فروتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خشکرود
تصویر خشکرود
مسیل
فرهنگ واژه فارسی سره