- خشان (تَ)
درشتی کردن با کسی در سخن یا در کار. (منتهی الارب) (از تاج العروس). رجوع به مخاشنه شود
معنی خشان - جستجوی لغت در جدول جو
- خشان (خِ)
جمع واژۀ خشن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
- خشان (خَ / خِشْشا)
بطنی است از مدحج. (از انساب سمعانی)
- خشان (خُ)
نام جد عبدالعزیز بن بدر بن زید بن معاویه است و اسم او عبدالعزی بود و سپس پیغمبر نام او را تغییر داد. (از منتهی الارب)
نام پسر لای بن عصم است. (از منتهی الارب)
نام پسر لای بن عصم است. (از منتهی الارب)
- خشان
جمع خشن، درشت ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرخنده، خجسته، مبارک، برای مثال باد بر تو مبارک و خنشان / جشن نوروز و گوسپندکشان (رودکی - ۵۴۶)
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
(تَ وُ)
لغت نامه دهخدا
درشت گردیدن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خشن. مخشنه، خشونه، خشنه شود
