جدول جو
جدول جو

معنی خسوف - جستجوی لغت در جدول جو

خسوف
ماه گرفتگی
تصویری از خسوف
تصویر خسوف
فرهنگ واژه فارسی سره
خسوف
گرفتگی ماه چاه پر آب چاه پر آب
تصویری از خسوف
تصویر خسوف
فرهنگ لغت هوشیار
خسوف
((خُ))
ناپدید شدن، واقع شدن زمین میان ماه و خورشید که موجب تیره شدن ماه می شود
تصویری از خسوف
تصویر خسوف
فرهنگ فارسی معین
خسوف
مقابل کسوف، در علم نجوم حائل شدن زمین میان خورشید و ماه که باعث از نظر پنهان شدن ماه می شود، ماه گرفتگی، ناپدید شدن
تصویری از خسوف
تصویر خسوف
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کسوف
تصویر کسوف
خورشید گرفتگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسوف
تصویر اسوف
تنگدل دریغا گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروف
تصویر خروف
بره نر گوسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسور
تصویر خسور
زیان زده، زیان کردن، زیانکاری، زیان ضرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنوف
تصویر خنوف
خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسوف
تصویر عسوف
ستمگر زورستان بیراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسوف
تصویر کسوف
گرفتگی خورشید را گویند، آفتاب گرفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسوف
تصویر مسوف
بویه دان خیره سر عطردان خیره سر خودرای، جمع مسوفین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسوف
تصویر کسوف
((کُ))
خورشید گرفتگی، هنگامی که کره ماه بین زمین و خورشید طوری قرار بگیرد که مانع از تابش نور خورشید به قسمتی از سطح زمین شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسوف
تصویر مسوف
((مِ وَ))
عطردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسوف
تصویر مسوف
((مُ سَ و ُِ))
خیره سر، خودرأی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسوف
تصویر مسوف
صبور، شکیبا، ویژگی کسی که هر چه بخواهد بکند و کسی او را باز ندارد، خود رای، خیره سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خسور
تصویر خسور
پدرزن، پدرشوهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسوف
تصویر کسوف
گرفته شدن آفتاب، تاریک شدن قرص خورشید به هنگام قرار گرفتن ماه میان خورشید و زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوف
تصویر خوف
ترس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خسف
تصویر خسف
نقصان، کمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوف
تصویر خوف
ترسیدن، بیمناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
زود به زودی با امید زیستن یونانی دانایی نوعی ماهی است ماهی سوف. سپیدک. سوفار (1)، هر ظرفی که از گل پخته باشند مانند سبو و تغار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوف
تصویر سوف
نوعی ماهی که در دریای خزر صید می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوف
تصویر خوف
ترس، بیم، ترس از خداوند، کنایه از پرهیزکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوف
تصویر خوف
((خُ))
بیمناکی، ترس، بیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خسف
تصویر خسف
((خَ))
ناپدید کردن، به زمین فرو شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوف
تصویر سوف
نوعی ماهی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خسف
تصویر خسف
فرورفتن در زمین، فرو رفتن (زمین)، کمی و کاستی گرفتن، خواری، پستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خسوف نامرئی
تصویر خسوف نامرئی
ناپدید ماهتمیگ ناپدید تفسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسوف مرئی
تصویر خسوف مرئی
پدید ماهتمیگ پدید تفسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسوف کلی
تصویر خسوف کلی
هم تفسه مهتاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسوف جزیی
تصویر خسوف جزیی
کم تفسه مهتارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلاه الخسوف
تصویر صلاه الخسوف
نماز مهتار نمازی که بهنگام خسوف خوانند نماز ماه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نماز خسوف
تصویر نماز خسوف
نماز ماه تمیگ نماز مهتار
فرهنگ لغت هوشیار