معنی خسور - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با خسور
خسور
خسور
پدر شوی. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) : بیکجا بر عروسان و خسوران عروسان دختران داماد پوران. (ویس و رامین). ، پدرزن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) ، مادرزن. (صحاح الفرس) ، حصاد. درو. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) ، خرمن. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
خسور
خسور
زیان کار. زیان دیده. زیان زده: اندر آن تقریر بودیم ای خسور که خرت لنگ است و منزل دور دور. (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
خسرو
خسرو
مشهور، نیک نام، پادشاه، نیکنام، دارای آوازه نیکی، لقب چند تن از پادشاهان ساسانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله کیخسرو پادشاه کیانی وخسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.