خرقه، جامۀ درویشان، نوعی جامۀ پشمی خشن، برای مثال نگر ز سنگ چه مایه به است گوهر سرخ / ز خستوانه چه مایه به است شوشتری (معروفی بلخی - شاعران بی دیوان - ۱۴۴)
خرقه، جامۀ درویشان، نوعی جامۀ پشمی خشن، برای مِثال نگر ز سنگ چه مایه به است گوهر سرخ / ز خستوانه چه مایه به است شوشتری (معروفی بلخی - شاعران بی دیوان - ۱۴۴)
فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است: عاذیمون، هرمس، اعیانا، اواذی. گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان هر ذات مخلب و کبوتر را پلید شمارند و از شراب و سکر و تدخین منع کنند و تزویج را جز با اجازۀ ولی و حضور شهود باطل گویند و میان دو زن جمع نکنند و طلاق را جز بحکم حاکم روایی ندهند. (یادداشت مؤلف)
فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است: عاذیمون، هرمس، اعیانا، اواذی. گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان هر ذات مخلب و کبوتر را پلید شمارند و از شراب و سکر و تدخین منع کنند و تزویج را جز با اجازۀ ولی و حضور شهود باطل گویند و میان دو زن جمع نکنند و طلاق را جز بحکم حاکم روایی ندهند. (یادداشت مؤلف)
دهی است جزء دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 20 هزارگزی شمال خاوری فرمهین. این دهکده در دامنۀ کوه قرار دارد آب آن از قنات و زه آب رود محلی و محصول آن غلات و بن شن و ارزن و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و راه مالرو است و از فرمهین می توان اتومبیل برد. مزرعۀ کهنه ده و دو سه مزرعۀ کوچک دیگر جزء این ده منظور میشود و آن از دو محل بالا و پایین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 20 هزارگزی شمال خاوری فرمهین. این دهکده در دامنۀ کوه قرار دارد آب آن از قنات و زه آب رود محلی و محصول آن غلات و بن شن و ارزن و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و راه مالرو است و از فرمهین می توان اتومبیل برد. مزرعۀ کهنه ده و دو سه مزرعۀ کوچک دیگر جزء این ده منظور میشود و آن از دو محل بالا و پایین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
مروانیان. بنی مروان. آل مروان. رجوع به آل مروان شود. - قصعه یا قعبۀ مروانیه، در بیت ذیل از منوچهری ظاهراً مراد کأس ام حکیم است، چه ام حکیم ساقیۀ ولید بن یزید خلیفۀ اموی مروانه نام داشته است. رجوع به تعلیقات دیوان منوچهری (ص 256) و الاغانی ابوالفرج اصفهانی شود: خشت از سرخم برکند باده ز خم بیرون کند وانگه ورا درافکند در قعبۀ مروانیه. منوچهری
مروانیان. بنی مروان. آل مروان. رجوع به آل مروان شود. - قصعه یا قعبۀ مروانیه، در بیت ذیل از منوچهری ظاهراً مراد کأس ام حکیم است، چه ام حکیم ساقیۀ ولید بن یزید خلیفۀ اموی مروانه نام داشته است. رجوع به تعلیقات دیوان منوچهری (ص 256) و الاغانی ابوالفرج اصفهانی شود: خشت از سرخم برکند باده ز خم بیرون کند وانگه ورا درافکند در قعبۀ مروانیه. منوچهری
جزیره ای است بزرگ به دریای مغرب. (منتهی الارب). جزیره ای است در بحر مغرب کبیر که غیر از صقلیه و اقریطس جزیره ای بزرگتر از آن نیست. (معجم البلدان). جزیره ای است متعلق به ایتالیا واقع در جنوب جزیره کرس که دارای 880000 تن جمعیت است و شهر معتبرآن کاگابیاری است. (از ناظم الاطباء). نام جزیره ای است به دریای روم اندر جنوب رومیه، گرد او سیصد میل است. (حدود العالم). و رجوع به نخبهالدهر دمشقی ص 21، 140، 141، 142 و الحلل السندسیه ص 110، 290، 292، 293، 294، 299، 308، 313، 320، 321، 322 و 324 شود
جزیره ای است بزرگ به دریای مغرب. (منتهی الارب). جزیره ای است در بحر مغرب کبیر که غیر از صقلیه و اقریطس جزیره ای بزرگتر از آن نیست. (معجم البلدان). جزیره ای است متعلق به ایتالیا واقع در جنوب جزیره کرس که دارای 880000 تن جمعیت است و شهر معتبرآن کاگابیاری است. (از ناظم الاطباء). نام جزیره ای است به دریای روم اندر جنوب رومیه، گرد او سیصد میل است. (حدود العالم). و رجوع به نخبهالدهر دمشقی ص 21، 140، 141، 142 و الحلل السندسیه ص 110، 290، 292، 293، 294، 299، 308، 313، 320، 321، 322 و 324 شود
دهی از دهستان خیران بخش مرکزی شهرستان خرم شهر. دارای 250 تن سکنه است. آب آنجا از شطالعرب. محصول آن خرما است. شغل اهالی حصیربافی و زراعت است. آبادی کوت کمه نیز جزء قریۀ بالا منظور گردیده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان خیران بخش مرکزی شهرستان خرم شهر. دارای 250 تن سکنه است. آب آنجا از شطالعرب. محصول آن خرما است. شغل اهالی حصیربافی و زراعت است. آبادی کوت کمه نیز جزء قریۀ بالا منظور گردیده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
پشمینه ای باشد موی از او درآویخته یا کرباس پاره. (صحاح الفرس). پشمینه ای بود که بلادریان دارند و مویها در آنجا آویخته بود. (از فرهنگ اسدی نخجوانی) لباسی باشد که درویشان و فقیران پوشند و از آن پشمها و مویها آویزان باشد. (از برهان قاطع) (شرفنامۀ منیری) : بجنگ دعوی داری و سخت تفته زنی درشت گویی و پرخوار و خستوانه تنی. ابوالعباس مروزی. که از دیبای چین تا خستوانه. شمس فخری. نگر ز سنگ چه مایه بهست گوهر سرخ ز خستوانه چه مایه بهست شوشتری. معروفی. ، خرقه ای را نیز گویند که از پارچه های الوان دوخته شده باشد. (برهان قاطع)
پشمینه ای باشد موی از او درآویخته یا کرباس پاره. (صحاح الفرس). پشمینه ای بود که بلادریان دارند و مویها در آنجا آویخته بود. (از فرهنگ اسدی نخجوانی) لباسی باشد که درویشان و فقیران پوشند و از آن پشمها و مویها آویزان باشد. (از برهان قاطع) (شرفنامۀ منیری) : بجنگ دعوی داری و سخت تفته زنی درشت گویی و پرخوار و خستوانه تنی. ابوالعباس مروزی. که از دیبای چین تا خستوانه. شمس فخری. نگر ز سنگ چه مایه بهست گوهر سرخ ز خستوانه چه مایه بهست شوشتری. معروفی. ، خرقه ای را نیز گویند که از پارچه های الوان دوخته شده باشد. (برهان قاطع)
نام دیهی بوده است به فارس و در نزهت القلوب آمده است: آب زکان به فارس ازکوه دیه خسرویه بر می خیزد و صحاری ولایت ماصرم و کوار و خیر و صمکان و کارزین و قیر و ابزر و لاغر و بعضی از نواحی سیراف را آب دهد و در این ولایت آبهای این جبال با آن ضم شود و به آخر همه دیهی زکان نام است این آب را بدان باز خوانند و در میان نجیرم و سیراف در دریای فارس افتد. (از نزهت القلوب چ لیدن ص 217)
نام دیهی بوده است به فارس و در نزهت القلوب آمده است: آب زکان به فارس ازکوه دیه خسرویه بر می خیزد و صحاری ولایت ماصرم و کوار و خیر و صمکان و کارزین و قیر و ابزر و لاغر و بعضی از نواحی سیراف را آب دهد و در این ولایت آبهای این جبال با آن ضم شود و به آخر همه دیهی زکان نام است این آب را بدان باز خوانند و در میان نجیرم و سیراف در دریای فارس افتد. (از نزهت القلوب چ لیدن ص 217)
منسوب به خسرو و کنایت از شاهانه. (ناظم الاطباء). شاهانه. (آنندراج) : دو شه را درزفاف خسروانه فراوان شرطها شد در میانه. نظامی. خانه دیو دیوخانه بود گر خود ایوان خسروانه بود. نظامی. گرامی نزلهای خسروانه فرستاد از ادب سوی خزانه. نظامی
منسوب به خسرو و کنایت از شاهانه. (ناظم الاطباء). شاهانه. (آنندراج) : دو شه را درزفاف خسروانه فراوان شرطها شد در میانه. نظامی. خانه دیو دیوخانه بود گر خود ایوان خسروانه بود. نظامی. گرامی نزلهای خسروانه فرستاد از ادب سوی خزانه. نظامی
دهی است از دهستان ایتیوند بخش دلفان واقع در 15 هزارگزی شمال خاوری نورآباد کنار باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه، تپه ماهور و سردسیر. آب آن از چشمه و محصول غلات ولبنیات و پشم است. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان ایتیوند بخش دلفان واقع در 15 هزارگزی شمال خاوری نورآباد کنار باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه، تپه ماهور و سردسیر. آب آن از چشمه و محصول غلات ولبنیات و پشم است. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
تأنیث اسروشنی، منسوب به اسروشنه: فدعا الافشین بدفتر من دفاتر اسروشنیهفاخرج منه نحواً من عشرین اسماً و وجه الی الصیادلهمن یطلب منهم ادویه مسماه بتلک الاسماء. (تاریخ الحکماء قفطی چ لیبسک ص 189) (عیون الانباء ج 1 ص 157)
تأنیث اسروشنی، منسوب به اسروشنه: فدعا الافشین بدفتر من دفاتر اسروشنیهفاخرج منه نحواً من عشرین اسماً و وجه الی الصیادلهمن یطلب منهم ادویه مسماه بتلک الاسماء. (تاریخ الحکماء قفطی چ لیبسک ص 189) (عیون الانباء ج 1 ص 157)
طیب بن محمد مکنی به ابوطاهر از شاعران خراسان به زمان آل سامان بوده و به سال 342 هجری قمری وفات یافته است حکیم ابوالقاسم فردوسی به زمان مشیب از حال خود خبر دهد و شعری از او تضمین کند و گفته: بیاد جوانی کنون مویه دارم برین بیت بوطاهر خسروانی جوانی من از کودکی یاد دارم دریغ از جوانی دریغ از جوانی. (از انجمن آرای ناصری). سوزنی نیز در اشعار زیر چنین از او نام می برد: بیچاره سوزنی که بسودای غازییی شد همچو خسروانی خسران زده تنش چون خسروانی از غم غازی نحیف شد زانگونه سوزنی که ندانی ز سوزنش ای کاش خسروانی بودی در این زمان تا بودی آستان خداوند مسکنش. سوزنی
طیب بن محمد مکنی به ابوطاهر از شاعران خراسان به زمان آل سامان بوده و به سال 342 هجری قمری وفات یافته است حکیم ابوالقاسم فردوسی به زمان مشیب از حال خود خبر دهد و شعری از او تضمین کند و گفته: بیاد جوانی کنون مویه دارم برین بیت بوطاهر خسروانی جوانی من از کودکی یاد دارم دریغ از جوانی دریغ از جوانی. (از انجمن آرای ناصری). سوزنی نیز در اشعار زیر چنین از او نام می برد: بیچاره سوزنی که بسودای غازییی شد همچو خسروانی خسران زده تنش چون خسروانی از غم غازی نحیف شد زانگونه سوزنی که ندانی ز سوزنش ای کاش خسروانی بودی در این زمان تا بودی آستان خداوند مسکنش. سوزنی
منسوب به خسروان. شاهانه خسروی، نوعی سرود بنثر مسجع که گویند باربد در مجلس خسرو پرویز میخواند لحن سی و یکم باربدی، گوشه ای در ماهور راست پنجگاه شور، نوعی شراب اصفهانی، نوعی دینار
منسوب به خسروان. شاهانه خسروی، نوعی سرود بنثر مسجع که گویند باربد در مجلس خسرو پرویز میخواند لحن سی و یکم باربدی، گوشه ای در ماهور راست پنجگاه شور، نوعی شراب اصفهانی، نوعی دینار