معنی خسء - جستجوی لغت در جدول جو

خسء

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خست — تصویر خست

خسیس بودن، فرومایگی، پستی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خسر — تصویر خسر

خسور، پدرزن، پدرشوهر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خسف — تصویر خسف

فرورفتن در زمین، فرو رفتن (زمین)، کمی و کاستی گرفتن، خواری، پستی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خسک — تصویر خسک

خارخسک، گیاهی بیابانی شبیه بوتۀ هندوانه، با خارهای سه پهلو به اندازۀ نخود و شاخه هایی که بر روی زمین می خوابد، خنجک، حسک، سه کوهک، شکوهنج، سکوهنچ، سیالخ، جسمی
خس و خاشاک، خار فلزی سه گوشه ای که هنگام جنگ بر سر راه دشمن می ریختند، برای مثال خسک بر گذرگاه کین ریختند / نقیبان خروشیدن انگیختند (نظامی5 - ۸۳۴)، عدو را به جای خسک در بریز / که احسان کند کند دندان تیز (سعدی۱ - ۷۳)

خارخَسَک، گیاهی بیابانی شبیه بوتۀ هندوانه، با خارهای سه پهلو به اندازۀ نخود و شاخه هایی که بر روی زمین می خوابد، خَنجَک، حَسَک، سِه کوهَک، شِکوهَنج، سِکوهَنچ، سَیالِخ، جَسمی
خس و خاشاک، خار فلزی سه گوشه ای که هنگام جنگ بر سر راه دشمن می ریختند، برای مِثال خسک بر گذرگاه کین ریختند / نقیبان خروشیدن انگیختند (نظامی5 - ۸۳۴)، عدو را به جای خسک دُر بریز / که احسان کُنَد کُند دندان تیز (سعدی۱ - ۷۳)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خسی — تصویر خسی

پشمباف بد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خسه — تصویر خسه

زفتی زفتگری ناخن خایی پنبه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خسم — تصویر خسم

جراحت، ریش

فرهنگ لغت هوشیار

خار کوچک، خس خار، خارسه پهلو، خار فلزی سه گوشه که در زمان جنگ سر راه دشمن ریزند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خسق — تصویر خسق

کاشفیه از گیاهان (گویش اسپهانی)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خسف — تصویر خسف

نقصان، کمی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خسع — تصویر خسع

دور کردن از کسی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خسر — تصویر خسر

زیانکاری، نقصان مایه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خست — تصویر خست

خساست، فرومایگی، نامردی، فروده، ناکسی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خسا — تصویر خسا

تاک (طاق)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خست — تصویر خست

((خِ سَّ))

پستی، فرومایگی، تنگ چشمی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از خسر — تصویر خسر

((خُ))

زیان کردن، زیانکاری

فرهنگ فارسی معین

تصویری از خسر — تصویر خسر

((خُ سُ))

پدرزن، پدرشوهر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از خسک — تصویر خسک

((خَ سَ))

خار کوچک، خس، خار، خار سه پهلو، خار فلزی سه گوش که در زمان جنگ سر راه دشمن ریزند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از خوء — تصویر خوء

((خُ))

کفل اسب

فرهنگ فارسی معین

تصویری از خسف — تصویر خسف

((خَ))

ناپدید کردن، به زمین فرو شدن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از خست — تصویر خست

Stinginess

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از خست — تصویر خست

avarice

دیکشنری فارسی به فرانسوی

تصویری از خست — تصویر خست

avaricia

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از خست — تصویر خست

kekikiran

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

تصویری از خست — تصویر خست

ความตระหนี่

دیکشنری فارسی به تایلندی

تصویری از خست — تصویر خست

gierigheid

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از خست — تصویر خست

吝啬

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از خست — تصویر خست

avarizia

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

تصویری از خست — تصویر خست

avareza

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از خست — تصویر خست

skąpstwo

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از خست — تصویر خست

скупість

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از خست — تصویر خست

Geiz

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از خست — تصویر خست

скупость

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از خست — تصویر خست

कंजूसी

دیکشنری فارسی به هندی