جدول جو
جدول جو

معنی خزائیل - جستجوی لغت در جدول جو

خزائیل
(خَ)
یکی از ولایتهای بغداد بوده که حاکم نشین آن کربلا و قضای آن در هندیه قرار داشته است و عشیره ای از عشایر عرب بدانجا می زیسته اند. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عزرائیل
تصویر عزرائیل
ملک الموت، قابض ارواح، فرشته ای که جان مردم را می گیرد، جان ستان، جان شکار، جان شکر، فرشتۀ مرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خزانیه
تصویر خزانیه
شعری که در وصف خزان و آنچه مناسب آن است گفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عزازیل
تصویر عزازیل
بچه ای که بسیار شیطنت می کند، بچۀ شرور، لقب ابلیس، شیطان
فرهنگ فارسی عمید
(خَ نی یَ)
شعرها که در صفت خزان گویند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مکیال. (دهار). جمع واژۀ مکیال به معنی پیمانه است. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
رجوع به موزائیک شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
یارافائیل. نام ملکی از ملایک است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
به معنی کسی که او خداوند را مراقبت میکند، شهریار حاصور در شمال کنعان، (صحیفۀ یوشع 11)، که تمام پادشاهان شمالی فلسطین و مشرق اردن را از برای مقاومت یوشع فراهم آورد، لکن لشکر ایشان منهزم گشته حاصور مفتوح و یابین مقتول گردید، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عزهول. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عزهول شود، به معنی عراهیل است. (از منتهی الارب). رجوع به عراهیل شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
نام ملک الموت، و آن لغتی است عبرانی. (از اقرب الموارد). ملک مقرب است و او بندۀ خداست، و عزرا در زبان سریانی بنده است و ئیل نام خدای تعالی، و او قابض ارواح است. (غیاث اللغات). فرشتۀ مرگ. (دهار). ملک الموت و قابض ارواح که بفارسی جانشکر و جانگیر نیز گویند. (ناظم الاطباء). هادم اللذات. مفرق الجمعیات. مفرق الجماعات. فرشتۀ جان ستان. ابویحیی. بویحیی:
گرفتم رگ اوداج و فشردمش به دو چنگ
بیامد عزرائیل و نشست از بر من تنگ.
حکاک مرغزی.
از تو زایل نگشت علت جهل
چون طبیبیت کرد عزرائیل.
ناصرخسرو.
توهم هست عزرائیل و فضلت هست میکائیل
چو اسرافیل شد منطق خردجبریل باطیران.
ناصرخسرو.
زال پنداشت هست عزرائیل
بانگ برداشت پیش گاو نبیل.
سنائی.
آن بیلک جبرئیل پرّت
عزرائیل است جانوران را.
خاقانی.
تو فرشته آسمانی یا پری
یا تو عزرائیل شیران نری.
مولوی.
روز دیگر وقت دیوان لقا
شه سلیمان گفت عزرائیل را.
مولوی.
- امثال:
اسم عزرائیل بد رفته است، با بی احتیاطیها که در امر حفظ صحت میکند مردن او ناگزیر است و بر ملک الموت تهمت مرگ خویش می نهد. نظیر: ماهی و ماست ! عزرائیل میگوید
باز هم تقصیر ماست ؟ (امثال و حکم دهخدا).
عزرائیل بدنام است، مردمان بیشتر به علت افراطها و بی احتیاطی ها میرند و گمان برند که عمر آنان برسیده است. (امثال و حکم دهخدا).
عزرائیل میگوید باز هم تقصیر ماست ؟ رجوع به مثل ’اسم عزرائیل بد رفته است’ شود.
موی عزرائیل به تنش هست، مهیب و سهمناک است. (امثال و حکم دهخدا).
- مثل عزرائیل، مهیب. (امثال و حکم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
پراگنده. منه: ابل خناطیل، شتران پراگنده. منه: کعاب خناطیل، ملتزج معترض بها، جمع واژۀ خنطوله. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خلخال. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) : القلائد و القرطه و الدمالیج و الخلاخیل... (مکارم الاخلاق طبرسی). وللاناث، لهن من المداری و الاسوره و الخلاخیل و... (الجماهر بیرونی ص 22). رجوع به خلخال در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران دارای 395 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، صیفی و چغندرقند. شغل اهالی زراعت و گاوداری. راهش مالرو است. از طریق اسفندیاری میتوان ماشین به آنجا برد. از آثار قدیم آنجا تپه ای است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
یکی از ملوک سریانی. در 876 ق . میلادی که ابن عدادی را از تاج و تخت محروم کرده و ممالک او را به ضبط خویش آورد و بر یهود و اسرائیل استیلا یافت و شهرهای آنان را ویران ساخت و پس از مظالمی بسیار در 833 قبل از میلاد درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی). و در قاموس کتاب مقدس آرد: حزائیل (به معنی خداوند می بیند) یکی از مباشرین بر سنگ فرش سلطنتی بود در ارام چنانکه خداوند ایلیای نبی را امر فرمود که او را به پادشاهی ارام مسح فرماید (اول پادشاهان 19:15) و چون این مطلب برای ایلیا دست نداد الیشاع نبی که پیغمبر بعد از ایلیا بود او را مسح فرمود. تفصیل این مقال آنکه ابن هدد ملک ارام مریض شده و بدان واسطه حزائیل که یکی ازگماشتگان ملک بود کس به نزد الیشاع نبی فرستاد تا مگر احوال ابن هدد را کشف نماید و نبی مزبور فرمود که ابن هدد خواهد مرد و حزائیل بجایش بر تخت سلطنت خواهد نشست لکن نسبت به اسرائیلیان مرتکب شرارت و ناپاکی خواهد گردید، اما چون حزائیل این مطلب را شنید از افعال و اعمالی که نبی به وی نسبت داده بود سخت متنفر گردید. و پس از آن ابن هدد مقتول و حزائیل بر تخت شهریاری مستقر گردید (دوم پادشاهان 8:7-15) پس از آن با بنی اسرائیل و بنی یهودا مطابق فرمایش نبی مر قوم اعلان حرب داد (دوم پادشاهان 10:32) جت را مفتوح ساخت و عزم خود را برای تسخیر اورشلیم جزم نمود. بنابراین شهریار یهودا ارمغان شایانی به وی گسیل کرده بدین واسطه این مهم در عهد تعویق افتاد (دوم پادشاهان 12:18) و مدت 46 سال سلطنت نموده و درگذشت و پسرش ابن هدد بر تخت شهریاری برآمده تمام املاک پدر را از دست داد. (دوم پادشاهان 13:25) (قاموس کتاب مقدس ص 319)
لغت نامه دهخدا
(خَ ءَ)
نام قاعده ای است در علم حساب برای استخراج مجهولات: در کتاب بحر الجواهر فی علم الدفاتر این قاعده چنین شرح داده شده است: بدانکه طریق بسیار در استخراج می باشد... و اسهل و اصلح بحال اغلب ناس خطائین می باشد و طریقۀ آن، آنکه مجهول را آنچه خواهند فرض نموده و بحسب سؤال به آن عمل کرده، اگر مطابق با سؤال باشد، نعم الاتفاق والا یا خطا ناقص است یا زاید، پس باید چیز دیگری فرض نمود. در آن بدستور سابق معمول دارند، اگر خطا باشدبزیاده یا نقصان باشد، پس مفروض اول را در خطای ثانی ضرب نموده و آنرا محفوظ اول نامند و مفروض ثانی رادر خطای اول و آنرا محفوظ ثانی نامند، پس از این باید ملاحظه نمود که اگر خطا هر دو مطابق یکدیگر می باشند به این معنی که هر دو زاید یا ناقص است باید فضل بین المحفوظین را بر فضل بین الخطائین قسمت نمود، خارج قسمت مجهول است و اگر خطائین مختلفه میباشد، باید مجموع محفوظین را بر مجموع خطائین قسمت نمود، خارج قسمت مجهول می باشد. برای فهم قاعده فوق دو مسأله زیر را می آوریم. مسأله: چند نفر ببازار رفتند. یکی یک متر پارچه خرید، دیگری دو متر و سومی سه متر و الی آخر. پس از آنکه آنها از بازار خارج شدند و پارچه های خود را جمع و بطور مساوی بین خود تقسیم نمودند، بهر یک شش متر پارچه رسید معلوم کنید عده آنها را. حل:
فرض می کنیم عده آنها 7 نفر باشد، در این صورت 7 نفر 28 متر پارچه خریده اند زیرا:
28=7+6+5+4+3+2+1
و چون 28 متر را بر هفت تقسیم کنیم، بهر یک 4 متر می رسد که دو متر از سهم واقعی آنها کمتر است (زیرا سهمی واقعی 6 متر بوده است). این عدد 2 را خطای اول می گویند. حال فرض دیگر می کنیم و عده آنها را 9 نفر می گیریم در این صورت 9 نفر 45 متر پارچه خریده اند، زیرا:
45=9+8+7+6+5+4+3+2+1
و چون 45 را به 9 تقسیم کنیم، بهر یک 5 متر می رسد که یک متر از سهم واقعی آنها کمتر است این یک را خطای دوم می نامند. حال خطای اول (یعنی 2) را در 9 ضرب می کنیم، میشود: 18 (محفوظ اول) و خطای دوم (یعنی یک) را در 7 ضرب می کنیم میشود: 7 (محفوظ دوم) چون 7 را از 18 کم کنیم و بر تفاضل دو خطا، یعنی یک تقسیم کنیم، جواب یازده میشود که تعداد خریداران است. مسأله دوم: دو برادر بطریقی ارث بردند که اگر بسهم یکی چهارصد تومان اضافه میشد، حاصل چهار برابر سهم دیگری می گشت و چنانکه بسهم دیگری چهارصد تومان اضافه می گردید، حاصل سه برابر سهم اول میشد.
حل:
فرض می کنیم سهم اولی 200 باشد لذا سهم دومی:
سهم دومی 150=4:600=400+200
550=400+150
چون 550 را از 600 که سه برابر سهم اولی است، کم کنیم حاصل 50 میشود که خطای اول است.
و چنانکه سهم اولی را 160 فرض کنیم،
سهم دومی 140=4:560=400+160
540=400+140
چون 540 را از480 که سه برابر سهم اولی است، کم کنیم حاصل 60 میشود که خطای دوم است. حال 60 را در 200 ضرب می کنیم، نتیجه 12000 میشود که محفوظ اول و بعد 50 را در 160 ضرب می کنیم، 8000 میشود که محفوظ دوم است، چون این دورا یعنی 8000 +12000 را با هم جمع کنیم حاصل 20000 میشود و از حاصل تقسیم 20000 بر 110 (مجموع دو خطا) سهم اول-ی 200011 بدست می آید و اگر این سهم را با 400 جمع کنیم و بر 4 تقسیم کنیم، سهم دومی چنین بدست می آید.
160011 = 4: 640011 = 400 + 200011
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
دارویی را گویند که عزیزالوجود است و در خزانه های پادشاهان نگاه دارند. (یادداشت بخط مؤلف) : و دمه (دم الخنزیر) اذا احکم دواء خزائنی یؤثر بقیراطین منه. (تذکرۀ ضریر انطاکی)
لغت نامه دهخدا
(خُ زَ)
باطل. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَزْ زا)
نام بازاری است به مدینه منوره و آن را سوق الخزامین می گوید. (از منتهی الارب) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
بریده. پاره پاره. منه: لحم خرادیل، گوشت بریدۀ پاره پاره. (از منتهی الارب) :
یغدو فیلحم ضرغامین عشیهما
لحم من القوم معفورخرادیل.
کعب بن زهیر
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ازمل، ازباد سدر، شکوفه برآوردن کنار. (از منتهی الارب). شکوفه برآوردن سدر همچون کف بر دریا. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ به تکاب. کوهستانی و معتدل و سالم. آب از چشمه و محصول آن غلات و کرچک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آن جاجیم بافی و راه آن مالرو است. در دو محل به فاصله شش هزارگزی به نام خزائی بالا و پائین مشهور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خزائن
تصویر خزائن
جمع خزانه و خزینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزائل
تصویر جزائل
جمع جزیل، بسیارها، استوارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزائی
تصویر جزائی
کیفری، آنچه که به کیفر و مجازات نسبت داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاخیل
تصویر خلاخیل
جمع خلخال، پابرنجن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خناطیل
تصویر خناطیل
جمع خنطوله، ستوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزرائیل
تصویر عزرائیل
نام ملک الموت، ملک مقرب است و او بنده خداست، قبض کننده اوراح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزازیل
تصویر عزازیل
از عبری اهریمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزایه
تصویر خزایه
شرم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزازیل
تصویر عزازیل
((عَ))
طبق روایات، یکی از سه فرشته (هاروت، ماروت، عزازیل) که خدا آنان را به کره زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و از محرمات بپرهیزند والا تنبیه شوند. عزازیل پس از چندی چون دانست که از عهده این امتحان برآمدن مشکل است اظهار عجز
فرهنگ فارسی معین
اجل، ملک الموت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن عزرائیل یا فرشته مرگ در خواب برای بیننده خواب چندان مناسب نخواهد بود و در برخی موارد نزدیک بودن مرگ فرد را نشان می دهد. به گفته مطیعی تهرانی به طور کلی دیدن چهره و شمایل غم زده فرشتگان مقرب درگاه الهی در خواب نیکو نیست.
تعبیر خواب عزرائیل (فرشته مرگ)
ابن سیرین گوید:
اگر کسی ملک الموت را به خواب بیند چنانکه در آسمان او را بیند و خودش را در زمین دلیل که هر کاری دارد از آن بر کنار می گردد.
اگر عزرائیل را در زمین نزدیک خویش بیند دلیل بر اینکه اجلش نزدیک است
اگر ملک الموت را شادمان بیند دلیل که شهید گردد
اگر بیند که با عزرائیل کشتی گرفت و او را نینداخت دلیل که زود از دنیا رود و توبه باید نماید
اگر بیند ملک الموت را بینداخت دلیل که بیمار گردد به حال مرگ بعد از آن شفا یابد
جابرمغربی گوید:
اگر عزرائیل را شادمان بیند دلیل که زندگی او دراز گردد
اگر بیند که عزرائیل به او سلام کرد دلیل که عجلش نزدیک است و پایان عمرش با شهادت تمام گردد
اگر بیند عزرائیل بر وی با خشم نگاه کرد دلیل که حال وی پر مخاطره باشد
اگر بیند که عزرائیل او را چیزی شیرین داد دلیل بر اینکه جان کندن برایش آسان شود
اگر بیند که به او چیزی تلخ داد دلیل که جان کندن بر او سخت گردد
اگر بیند که عزرائیل او را وعده ومژده نیکو داد دلیل که تعبیرش همان مواردی است که تو را بشارت داده
اگر بیند که او را خبر دادند که عزرائیل در فلان جا ست و او از دور بر او نگاه نمود دلیل که او را با پادشاه با هیبت کار افتد
اگر بیند که عزرائیل را کشت دلیل که دشمن خلق گردد.
مطیعی تهرانی: دیدن فرشتگان در حالت غم زده و چهره گرفته در خواب خوب نیست بخصوص دیدن میکائیل و عزرائیل و نشان آن است که مرگ بیننده خواب نزدیک است
فرهنگ جامع تعبیر خواب
وارد، خبره
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بیماری، خناق
فرهنگ گویش مازندرانی