جدول جو
جدول جو

معنی خریت - جستجوی لغت در جدول جو

خریت(خَ)
ابن راشد ناجی در کتاب فتوح سیف بن عمر از او نام برده است و از طریق زید بن اسلم آورده که خریت بن راشد رسول خدا را بین مکه و مدینه دروفد بنی سلمه بن لوی ملاقات کرد و پیغمبر به کلام آنها گوش داد و سپس به قریش گفت اینان قوم شدیدالخصومتی اند. سیف می گوید در جنگ جمل خریت به مضر بود و عبدالله بن عامر او را عاملی کوره ای از کوره های فارس داد. زبیر بن بکار می گوید خریت با علی علیه السلام بود تا آنکه حکمین حکم خود را دادند پس او علی را ترک کرد و بفارس رفت و علم مخالفت برافراشت و علی علیه السلام معقل بن قیس را با لشکری بسوی او فرستاد او نیز از عرب و نصاری مردم گرد کرد و بعرب دستور منع صدقه داد و بنصاری منع جزیه پس کثیری از نصاری که مسلمان شده بودند مرتد گشتند تا آنکه معقل به جنگ آنان رفت و رایتی برانگیخت و گفت هر که بزیر این رایت آید ایمن است پس کثیری از قوم خریت بزیر رایت او رفتند و از جان تأمین یافتند و بقیه شکست خوردند و در این واقعه خریت کشته شد. (از اصابه قسم اول ص 109). او را خریت الناجی نیز می گویند. رجوع شود به اعلام زرکلی چ 2 ج 2 ص 348
لغت نامه دهخدا
خریت(خِرْ ری)
راهبر استاد. راهنمای دانا. (از اقرب الموارد). دلیل حاذق. (یادداشت بخط مؤلف). ج، خرارت و خراریت: اما الفقه فهو (ای ابوجعفر الطوسی) خریت هذه الصناعه زمام الانقیاد... (روضات الجنات)،
{{اسم}} مجازاً محک. مقیاس. معیار. ملاک. میزان. اندازه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خریت(وْ کَ دَ)
خر بودن. کنایه از حماقت و سفاهت و نادانی است. (یادداشت بخط مؤلف).
- امثال:
کرۀ خر از خریت پیش پیش مادر است
لغت نامه دهخدا
خریت
واژه ساختگی و نادرست خرخری راهبر استاد دانا حماقت ابلهی: (خریتش گل کرد) توضیح (خر) فارسی را بعلامت مصدر جعلی (یت) پیوسته اند و آن غلط مشهور است
تصویری از خریت
تصویر خریت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خریف
تصویر خریف
پاییز، از فصول چهارگانۀ سال که شامل ماه های مهر، آبان و آذر است، برگ ریزان، خزان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حریت
تصویر حریت
آزادی، آزادگی، آزادمردی، آزادمنشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خربت
تصویر خربت
خربط، غاز بزرگ ، احمق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سریت
تصویر سریت
کنیز مخصوص هم بستر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشیت
تصویر خشیت
ترس از عظمت خداوند، ترس، بیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خریش
تصویر خریش
خراش، خراشیدگی، ریشخند
فرهنگ فارسی عمید
(بُ دَ)
نخری بودن. صفت نخری. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ)
شریک. حصه دار. بهره دار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خروت
تصویر خروت
جمع خرت، سوراخ گوش ها، سوراخ سوزن ها
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه. کنیزکی که برای جماع و تمتع باشد جمع سراری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریت
تصویر تریت
نان خورد کرده در آبگوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیریت
تصویر خیریت
برتری، نیکویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیت
تصویر خمیت
فربه، جسیم، کلان، سمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشیت
تصویر خشیت
ترس، خوف، بیم و هراس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرست
تصویر خرست
سیاه مست طافح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خربت
تصویر خربت
سوراخ پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریج
تصویر خریج
دانش آموخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرید
تصویر خرید
ابتیاع، عمل خریدن، بیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریر
تصویر خریر
آواز کردن بهنگام خواب یا بهنگام جنگی، بانگ کردن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریص
تصویر خریص
گرسنه، سرمازده، کرانه جوی، آوای دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریع
تصویر خریع
سست، ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریف
تصویر خریف
پائیز، خزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریق
تصویر خریق
زمین پست علفناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریم
تصویر خریم
بی باک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرفت
تصویر خرفت
کند فهم، کند ذهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختیت
تصویر ختیت
زفت، نارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبیت
تصویر خبیت
پلید، ناپاک، ضد طیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حریت
تصویر حریت
آزادی، آزاد شدن، آزاد مرد شدن، آزادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذریت
تصویر ذریت
نسل فرزندان جمع ذراری و ذریات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریش
تصویر خریش
خراشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشیت
تصویر خشیت
فروتنی
فرهنگ واژه فارسی سره