افتادن، از بالا بپایین افتادن، شکافتن چیزی، هجوم آوردن بر کسی از جایی که معلوم نباشد، مردن، آواز کردن گربه و ببر و پلنگ. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس). خرخر کردن، آواز کردن در خواب. (از آنندراج). خرخر کردن. آواز کردن، آن آوازی که از خیشوم بوقت خواب برآید، بانگ کردن آب. (تاج المصادر بیهقی)
افتادن، از بالا بپایین افتادن، شکافتن چیزی، هجوم آوردن بر کسی از جایی که معلوم نباشد، مردن، آواز کردن گربه و ببر و پلنگ. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس). خرخر کردن، آواز کردن در خواب. (از آنندراج). خرخر کردن. آواز کردن، آن آوازی که از خیشوم بوقت خواب برآید، بانگ کردن آب. (تاج المصادر بیهقی)
خروب: پارسی تازی گشته خرنوب درختی است از تیره پروانه واران شبیه بدرخت گردو و دارای گلهای زرد. میوه اش در غلافی دراز شبیه باقلا جای دارد. طعم آن شیرین است و از آن رب سازند، قسمی از آن بوته ایست مرتفع و خاردار دارای شاخه های متفرق و گلهای زرد رنگ خرنوب نبطی، خرنوب یا خرنوب شامی. واحد وزن معادل یک قیراط بود
خروب: پارسی تازی گشته خرنوب درختی است از تیره پروانه واران شبیه بدرخت گردو و دارای گلهای زرد. میوه اش در غلافی دراز شبیه باقلا جای دارد. طعم آن شیرین است و از آن رب سازند، قسمی از آن بوته ایست مرتفع و خاردار دارای شاخه های متفرق و گلهای زرد رنگ خرنوب نبطی، خرنوب یا خرنوب شامی. واحد وزن معادل یک قیراط بود