جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خرور

خرور

خرور
رانندۀ خر. برندۀ خر. خرکچی. خربنده:
سواری تو و ما همه بر خریم
هم از خروران در هنر کمتریم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

خرور

خرور
زن که فرجش بسیار آبناک باشد. (از تاج العروس) (از لسان العرب) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

خرور

خرور
نام یکی از وادیهای خوارزم است در نواحی ساوکان. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

خرور

خرور
افتادن، از بالا بپایین افتادن، شکافتن چیزی، هجوم آوردن بر کسی از جایی که معلوم نباشد، مردن، آواز کردن گربه و ببر و پلنگ. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس). خرخر کردن، آواز کردن در خواب. (از آنندراج). خرخر کردن. آواز کردن، آن آوازی که از خیشوم بوقت خواب برآید، بانگ کردن آب. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا