جدول جو
جدول جو

معنی خرواتستان - جستجوی لغت در جدول جو

خرواتستان(خُ رُ تِ)
نام دیگر کرواتسی که واقع در شمال شرقی دریای آدریاتیک است. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به کرواتسی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرماستان
تصویر خرماستان
نخلستان، برای مثال تنی چند در خرقۀ راستان / گذشتیم بر طرف خرماستان (سعدی۱ - ۱۴۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پروتستان
تصویر پروتستان
در آیین مسیحیت، یکی از فرقه ها که بیشتر در آلمان، دانمارک، سوئد، نروژ، هلند، انگلستان و آمریکا رواج دارد، پیرو مذهب پروتستان
فرهنگ فارسی عمید
(خَ بِ)
خراب جای. خرابه. محل مخروبه:
بود غاری در آن خرابستان
خوش تر از چاه یخ بتابستان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رَ نِ)
جای بسیاری روان یعنی افلاک سبعه. (آنندراج) (انجمن آرا). محل و مقام ارواح، آسمان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رِ)
ناحیتی است در میرجاوۀ زاهدان. (یادداشت بخط مؤلف). در فرهنگ جغرافیایی این نقطه چنین تعریف شده: کوهی است از دهستان تمین بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان واقع در 42هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 12هزارگزی باختری راه فرعی میرجاوه به خاش. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا لِ)
دوات مرکب. دوات تحریر. دوات سیاهی. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بتازی محبره. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا بِ)
خوابگاه. (ناظم الاطباء). جای خواب که آن را شبستان نیز گویند. (آنندراج) ، قبرستان. (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نخلستان. خرستان. (از ناظم الاطباء). حدیقه. (ربنجنی). جایی که خرمابنان بسیار بوند. (شرفنامۀ منیری) : باحه: خرماستانی داشت. (ترجمه طبری بلعمی).
گزیت رز بارور شش درم
بخرماستان بر همین زد رقم.
فردوسی.
دوهزار سوار سلطان ترکمان درخرماستانهاشان کمین نشاندند. (تاریخ بیهقی).
گر تخم و بار من نبریدی برغم دیو
خرماستان شدستی اکنون دیار من.
ناصرخسرو.
تنی چند در خرقۀ راستان
گذشتیم بر طرف خرماستان.
سعدی (بوستان).
مذارع، خرماستان نزدیک شهر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روانستان
تصویر روانستان
محل و مقام ارواح، آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوالستان
تصویر خوالستان
ظرفی کوچک که در آن مرکب سیاه کنند دوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرماستان
تصویر خرماستان
جایی که درخت خرما بسیارباشد نخلستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرابستان
تصویر خرابستان
محل مخروبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوالستان
تصویر خوالستان
((خا لِ))
دوات، ظرفی کوچک که مرکب را در آن ریزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروتستان
تصویر پروتستان
((پُ تِ))
یکی از شعب سه گانه دین مسیح که پیروان آن به پاپ عقیده ندارند
فرهنگ فارسی معین
عیسوی، مسیحی
متضاد: کاتولیک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نخل زار، نخلستان
فرهنگ واژه مترادف متضاد