نخلستان. خرستان. (از ناظم الاطباء). حدیقه. (ربنجنی). جایی که خرمابنان بسیار بوند. (شرفنامۀ منیری) : باحه: خرماستانی داشت. (ترجمه طبری بلعمی). گزیت رز بارور شش درم بخرماستان بر همین زد رقم. فردوسی. دوهزار سوار سلطان ترکمان درخرماستانهاشان کمین نشاندند. (تاریخ بیهقی). گر تخم و بار من نبریدی برغم دیو خرماستان شدستی اکنون دیار من. ناصرخسرو. تنی چند در خرقۀ راستان گذشتیم بر طرف خرماستان. سعدی (بوستان). مذارع، خرماستان نزدیک شهر. (منتهی الارب)