خرس کوچک، بچه خرس، نوعی قالی با پرزهای بلند، نوعی بازی که خطی دایره وار بر زمین می کشند و یکی در میان آن دایره می ایستد و بازی کنان دیگر پیش می روند و او را می زنند و او با پای خود به آن ها می زند و پایش به هر کس بخورد او را به جای خود در میان خط می کشد، برای مثال استاد معلم چو بود بی آزار / خرسک بازند کودکان در بازار (سعدی - ۱۵۶)
خرس کوچک، بچه خرس، نوعی قالی با پرزهای بلند، نوعی بازی که خطی دایره وار بر زمین می کشند و یکی در میان آن دایره می ایستد و بازی کنان دیگر پیش می روند و او را می زنند و او با پای خود به آن ها می زند و پایش به هر کس بخورد او را به جای خود در میان خط می کشد، برای مِثال استاد معلم چو بُوَد بی آزار / خرسک بازند کودکان در بازار (سعدی - ۱۵۶)
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
سِرگین گَردان، حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سِرگین غَلتان، سِرگین گَردانَک، خَبَزدو، خَبَزدوک، خَزدوک، کَوَزدوک، چَلاک، چَلانَک، کَستَل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگَردانَک، بالش مار، کَوَز، جُعَل، قُرُنبا
مهرۀ سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم به گردن اطفال ببندند، چشم زد، برای مثال ترسم چشمت رسد که سخت خطیری / چون که نبندند خرمکت به گلو بر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۶)
مهرۀ سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم به گردن اطفال ببندند، چشم زد، برای مِثال ترسم چشمت رسد که سخت خطیری / چون که نبندند خرمکت به گلو بر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۶)
خرمهره، یعنی مهره ای از شیشۀ سیاه و سفید وکبود که جهه دفع چشم زخم بر گردن کودکان بندند و خرتک نیز گویند. (از برهان) (ناظم الاطباء) : ترسم چشمت رسد که سخت خطیری چونکه نبستند خرمکت بگلو بر. منجیک
خرمهره، یعنی مهره ای از شیشۀ سیاه و سفید وکبود که جهه دفع چشم زخم بر گردن کودکان بندند و خرتک نیز گویند. (از برهان) (ناظم الاطباء) : ترسم چشمت رسد که سخت خطیری چونکه نبستند خرمکت بگلو بر. منجیک
عبدالسلام بن عبدالرحمن بن ابراهیم الخرهی الشیرازی مکنی به ابوالفتح. از اهل علم و فضل بود و مذهب شافعی داشت. او به اصفهان حدیث می گفت و ابوعبدالله محمد بن غانم بن احمد حداد و جز او از او برای ما نقل حدیث کردند. مرگ او به اصفهان بعد از سال 469 هجری قمری اتفاق افتاد. چه او در این سال به اصفهان حدیث می گفت. (از انساب سمعانی)
عبدالسلام بن عبدالرحمن بن ابراهیم الخرهی الشیرازی مکنی به ابوالفتح. از اهل علم و فضل بود و مذهب شافعی داشت. او به اصفهان حدیث می گفت و ابوعبدالله محمد بن غانم بن احمد حداد و جز او از او برای ما نقل حدیث کردند. مرگ او به اصفهان بعد از سال 469 هجری قمری اتفاق افتاد. چه او در این سال به اصفهان حدیث می گفت. (از انساب سمعانی)
بسّد. مرجان. (برهان قاطع). مرجان نوشته اند همانا رعایت سرخی تاج خروه را کرده اند و آنرا خروهک نیز گویند و خروه بمعنی خروس است چنانکه گذشت، مرجان عربی است. (از انجمن آرای ناصری) : وجنس (من البسد) یسمی خروهک... و هو تشبیه لاصل البسدبقلنسوهالدیک. (از الجماهر بیرونی صص 191- 192)
بُسَّد. مرجان. (برهان قاطع). مرجان نوشته اند همانا رعایت سرخی تاج خروه را کرده اند و آنرا خروهک نیز گویند و خروه بمعنی خروس است چنانکه گذشت، مرجان عربی است. (از انجمن آرای ناصری) : وجنس (من البسد) یسمی خروهک... و هو تشبیه لاصل البسدبقلنسوهالدیک. (از الجماهر بیرونی صص 191- 192)
دهی است از دهستان حسین آبادبخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، واقع در دوازده هزارگزی شمال حسین آباد کنار شوسۀ جدید سنندج - سقز. کوهستانی و سردسیر، آب آن از رودخانه و چشمه، محصول آنجا غلات، حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان حسین آبادبخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، واقع در دوازده هزارگزی شمال حسین آباد کنار شوسۀ جدید سنندج - سقز. کوهستانی و سردسیر، آب آن از رودخانه و چشمه، محصول آنجا غلات، حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
تصغیر خرس. (برهان قاطع). خرس کوچک. (ناظم الاطباء) ، فرش و پلاسی است پشم دار. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) : ای جل خرسک تکلتو را مکن غیب و در بر سر تو هم در توبره. نظام قاری. ای تکلتو بکفل پوش چو روزی برسی خدمات جل خرسک برسان ایشان را. نظام قاری. تاک را از برگها در زیر خویش پوست تخت پاره پاره و سرو را از بارها... جل خرسک تکه تکه. (طغرا، از آنندراج). ، نوعی از بازی هست و آنچنان باشد که خطی بکشند و شخصی در میان خط بایستد و دیگران آیند و او را زنند و او پای خود را بجانب ایشان افشاند بهر کدام که پای او بخورد او را بدرون خط بجای خود آورد، و این بازی را عربان حجوره گویند. (برهان قاطع) (از غیاث اللغات) (از انجمن آرای ناصری) (ازآنندراج) ، مهره ای بود که کودکان ازبهرچشم بد بندند و خرزیان فروشند دو سه رنگ بود. (یادداشت بخط مؤلف)
تصغیر خرس. (برهان قاطع). خرس کوچک. (ناظم الاطباء) ، فرش و پلاسی است پشم دار. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) : ای جل خرسک تکلتو را مکن غیب و در بر سر تو هم در توبره. نظام قاری. ای تکلتو بکفل پوش چو روزی برسی خدمات جل خرسک برسان ایشان را. نظام قاری. تاک را از برگها در زیر خویش پوست تخت پاره پاره و سرو را از بارها... جل خرسک تکه تکه. (طغرا، از آنندراج). ، نوعی از بازی هست و آنچنان باشد که خطی بکشند و شخصی در میان خط بایستد و دیگران آیند و او را زنند و او پای خود را بجانب ایشان افشاند بهر کدام که پای او بخورد او را بدرون خط بجای خود آورد، و این بازی را عربان حجوره گویند. (برهان قاطع) (از غیاث اللغات) (از انجمن آرای ناصری) (ازآنندراج) ، مهره ای بود که کودکان ازبهرچشم بد بندند و خرزیان فروشند دو سه رنگ بود. (یادداشت بخط مؤلف)
دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در سه هزارگزی جنوب نیشابور. این دهکده در جلگه واقع است با آب و هوای معتدل. آب از قنات و محصول غلات و شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) نام قصری به نیشابور بروزگار غزنویان. (یادداشت بخط مؤلف)
دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در سه هزارگزی جنوب نیشابور. این دهکده در جلگه واقع است با آب و هوای معتدل. آب از قنات و محصول غلات و شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) نام قصری به نیشابور بروزگار غزنویان. (یادداشت بخط مؤلف)
مهرۀ الوانی را گویند که بجهت دفع چشم زخم بر بازو و گردن اطفال بندند، و به این معنی بجای تاء قرشت میم هم آمده است. (برهان قاطع). در حاشیۀ برهان قاطع این کلمه مصحف ’خرمک’ آمده است. صاحب انجمن آرای ناصری میگوید این مهره ملون باشد به دو سه لون
مهرۀ الوانی را گویند که بجهت دفع چشم زخم بر بازو و گردن اطفال بندند، و به این معنی بجای تاء قرشت میم هم آمده است. (برهان قاطع). در حاشیۀ برهان قاطع این کلمه مصحف ’خرمک’ آمده است. صاحب انجمن آرای ناصری میگوید این مهره ملون باشد به دو سه لون
خرس کوچک خرس کوچک بچه خرس، نوعی بازی و آن چنان باشد که خطی بکشند و شخصی در میان خط بایستد و دیگران آیند و او را زنند و او پای خود را بجانب ایشان افشاند بهر کدام که پای او بخورد او را بدورن خط بجای خود آورد، قالی ضخیم و پشم بلند و سنگین و بد نقشه
خرس کوچک خرس کوچک بچه خرس، نوعی بازی و آن چنان باشد که خطی بکشند و شخصی در میان خط بایستد و دیگران آیند و او را زنند و او پای خود را بجانب ایشان افشاند بهر کدام که پای او بخورد او را بدورن خط بجای خود آورد، قالی ضخیم و پشم بلند و سنگین و بد نقشه