جدول جو
جدول جو

معنی خرشته - جستجوی لغت در جدول جو

خرشته
(خَ رِ تَ / تِ)
نوعی از سلاح، سقف هلالی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرشته
تصویر فرشته
(دخترانه)
فرشته، پری، فرستاده الهی، ملک، فرستاده آسمانی، موجودی آسمانی، عاقل و برتر از انسان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرپشته
تصویر خرپشته
اتاق کوچکی در پشت بام که آن را به راه پله متصل می کند، پشتۀ بزرگ، تپه، طاق، برای مثال ز خرپشتۀ آسمان برگذشت / زمین و زمان را ورق درنوشت (نظامی5 - ۷۵۱) ، خیمه، نوعی جوشن، برای مثال باسش، چو نسج عنکبوت کند روی / جوشن خرپشته را و درع مزرّد (منوچهری - ۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرشته
تصویر فرشته
موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، ملک
کنایه از فرد دارای سیرت نیک و پسندیده
کنایه از زن زیبا و مهربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرشته
تصویر سرشته
خمیر شده، آغشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرسته
تصویر خرسته
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد
زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برشته
تصویر برشته
بریان شده، تف داده شده، هر چیز خوراکی که بدون آب روی آتش بریان شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرشته
تصویر نرشته
ناریسیده، نارشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرشته
تصویر کرشته
خس و خاشاک: (زمین و آسمانها پر فرشته است تو کی بینی که چشمت پر کرشته است ک) (عطار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرشته
تصویر فرشته
مخلوقی روحانی و آسمانی که نیکو سیرت میباشد و دیده نمیشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشته
تصویر سرشته
مخلوط شده آغشته، خمیر گشته، آفریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرسته
تصویر خرسته
زالو زلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرشفه
تصویر خرشفه
جنبش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرشنه
تصویر خرشنه
پرستوی دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرپشته
تصویر خرپشته
پشته بزرگ دراز ناهموار که میان آن بلند و دو طرف آن نشیب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
بریان شده، تف داده بو داده، پخته، هر خوردنی که آنرا بدون آب روی آتش تف داده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرشته
تصویر کرشته
((کِ رِ تَ))
خس و خاشاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرشته
تصویر سرشته
((س رِ تِ))
آمیخته، آغشته، خمیر گشته، آفریده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرشته
تصویر فرشته
((فِ رِ تِ))
ملک، از موجودات روحانی و ملکوتی که به ستایش خداوند مشغولند و با چشم دیده نمی شوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برشته
تصویر برشته
((بِ رِ تِ))
بریان شده، تف داده، بو داده، پخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرپشته
تصویر خرپشته
((~. پُ تِ))
پشته بزرگ، خیمه، طاق، ایوان، نوعی جوشن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرشته
تصویر فرشته
ملک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برشته
تصویر برشته
Roasted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برشته
تصویر برشته
rôti
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برشته
تصویر برشته
arrostito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برشته
تصویر برشته
ย่าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برشته
تصویر برشته
geroosterd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برشته
تصویر برشته
asado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برشته
تصویر برشته
pieczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برشته
تصویر برشته
assado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برشته
تصویر برشته
烤的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برشته
تصویر برشته
смажений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برشته
تصویر برشته
geröstet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برشته
تصویر برشته
жареный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برشته
تصویر برشته
dipanggang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی