هر علامت و نشانی که برای یادآوری قرار بدهند، ورق کاغذ یا دفترچه ای که مطلبی را در آن بنویسند که فراموش نشود، نقد یا شرحی کوتاه بر حاشیۀ مطلبی یادداشت برداشتن: موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن، یادداشت کردن یادداشت کردن: موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن یادداشت نمودن: موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن، یادداشت کردن
هر علامت و نشانی که برای یادآوری قرار بدهند، ورق کاغذ یا دفترچه ای که مطلبی را در آن بنویسند که فراموش نشود، نقد یا شرحی کوتاه بر حاشیۀ مطلبی یادداشت برداشتن: موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن، یادداشت کردن یادداشت کردن: موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن یادداشت نمودن: موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن، یادداشت کردن
فروگذاشت که به آخر رسانیدن و ختم کردن خوانندگی باشد. (برهان). (اصطلاح موسیقی) در اصطلاح موسیقی مقابل برداشت. (یادداشت بخط مؤلف) : چون نوای طرب اینجا به فروداشت رسید هرچه خواهی که بود آن تو، آن آن تو باد. مجیر بیلقانی. ، به انتها رسانیدن کارها را نیز گفته اند. (برهان)
فروگذاشت که به آخر رسانیدن و ختم کردن خوانندگی باشد. (برهان). (اصطلاح موسیقی) در اصطلاح موسیقی مقابل برداشت. (یادداشت بخط مؤلف) : چون نوای طرب اینجا به فروداشت رسید هرچه خواهی که بود آن تو، آن آن تو باد. مجیر بیلقانی. ، به انتها رسانیدن کارها را نیز گفته اند. (برهان)
در هندوستان پادشاه زادگان و امرا به جناب عالی، و خردان به خدمت بزرگان نویسند، بمعنی ’عرض داشتن’ است مثل بازخواست به معنی بازخواستن. و مضاف میباشد به طرف شخص عرض دارنده، یعنی آنچه پیشتر مذکور خواهد شد معروض داشتن فلانی است. و بنابراین اگر مصدر، به معنی مفعول اراده کرده شود نیز موجه می گردد. (از آنندراج). خطابی که شاهزادگان و امرا به پادشاه نویسند. عریضه. (ناظم الاطباء) : به عرضداشت نوشتم که خون بنده بریز خطش نمود به قتل لبش ستاند نفس. خواجه کمال خجند (از آنندراج)
در هندوستان پادشاه زادگان و امرا به جناب عالی، و خردان به خدمت بزرگان نویسند، بمعنی ’عرض داشتن’ است مثل بازخواست به معنی بازخواستن. و مضاف میباشد به طرف شخص عرض دارنده، یعنی آنچه پیشتر مذکور خواهد شد معروض داشتن فلانی است. و بنابراین اگر مصدر، به معنی مفعول اراده کرده شود نیز موجه می گردد. (از آنندراج). خطابی که شاهزادگان و امرا به پادشاه نویسند. عریضه. (ناظم الاطباء) : به عرضداشت نوشتم که خون بنده بریز خطش نمود به قتل لبش ستاند نفس. خواجه کمال خجند (از آنندراج)
دسته کاغذ که اوراق آن از ته بیکدیگر چسبیده بود و مطالبی را در آن نویسند تا فراموش نشود، آنچه از وقایع و حوادث روزانه یا نکات بر ورقه ای یا دفتری نویسند که هنگام لزوم بدان رجوع کنند
دسته کاغذ که اوراق آن از ته بیکدیگر چسبیده بود و مطالبی را در آن نویسند تا فراموش نشود، آنچه از وقایع و حوادث روزانه یا نکات بر ورقه ای یا دفتری نویسند که هنگام لزوم بدان رجوع کنند