جدول جو
جدول جو

معنی فروداشت

فروداشت
تقصیر، کوتاهی، در موسیقی قسمت آخر یک اجرا که برای حسن ختام می باشد، برای مثال از پس هر شامگهی چاشتی ست / آخر برداشت فروداشتی ست (نظامی۱ - ۶۳)
تصویری از فروداشت
تصویر فروداشت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فروداشت

فروداشت

فروداشت
بپایان رسانیدن کاری، باخر رسانیدن خوانندگی و آن یکی از سه قسمت اساسی نوبت مرتب است که عبارتند از برداشت (پیش در آمد) متن و فروداشت
فرهنگ لغت هوشیار

فروداشت

فروداشت
فروگذاشت که به آخر رسانیدن و ختم کردن خوانندگی باشد. (برهان). (اصطلاح موسیقی) در اصطلاح موسیقی مقابل برداشت. (یادداشت بخط مؤلف) :
چون نوای طرب اینجا به فروداشت رسید
هرچه خواهی که بود آن تو، آن آن تو باد.
مجیر بیلقانی.
، به انتها رسانیدن کارها را نیز گفته اند. (برهان)
لغت نامه دهخدا

فرو داشت

فرو داشت
فرو گذاشتن، تقصیر، کوتاهی، انجام و آخر کار، تنزل، به پستی گراییدن
فرو داشت
فرهنگ فارسی معین

فروداشته

فروداشته
بازداشته. کسی که او را در جایی نگهداشته و مانع رفتن وی شده باشند
لغت نامه دهخدا

فروداشتن

فروداشتن
خم کردن. فروآوردن:
چون دو جهان دیده بر او داشتند
سر ز پی سجده فروداشتند.
نظامی.
، رها کردن.
- دست فروداشتن، دست کشیدن. چیزی را از دست رها کردن:
فروداشت دست از کمربند اوی
شگفتی فروماند از بند اوی.
فردوسی.
، متوقف کردن و مانع حرکت شدن. (یادداشت بخط مؤلف) :
به دروازه برشان فروداشتند
سوی شهرشان هیچ نگذاشتند.
فردوسی.
و فروداشته است ایشان را به مرو. (تاریخ بیهقی).
زدی دست و پیل دوان را دو پای
گرفتی فروداشتی هم بجای.
اسدی.
نهاد اندر آوردگه، پای پیش
سپه را فروداشت بر جای خویش.
اسدی.
، (اصطلاح موسیقی) بازایستادن از نواختن. ادامه ندادن نوازندگی و خوانندگی: چون مطربان فروداشتند، او چنگ برگرفت و در پردۀ عشاق این قصیده آغاز کرد. (چهارمقاله). رجوع به فروداشت، برداشت و برداشتن شود
لغت نامه دهخدا