جدول جو
جدول جو

معنی خردتکس - جستجوی لغت در جدول جو

خردتکس
(خُ تَ کِ)
آنچه دانۀ خرد دارد: و از آن (ازانگور) دو نوع است... یکی پرنیان، دوم گلنجری، تنک پوست، خردتکس، بسیارآب. (چهارمقالۀ نظامی عروضی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یکی از فرقه های بنیادگرای مسیحیت که از واتیکان اطاعت نمی کند و بیشتر در شبه جزیرۀ بالکان و اروپای شرقی رواج دارد، پیرو کلیسای ارتدکس مثلاً مسیحی ارتدکس، مربوط به کلیسای ارتدوکس مثلاً عقاید ارتودکس، دارای اعتقاد سرسختانه به یک مذهب یا نظریه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خردک
تصویر خردک
خرد، ریز، کوچک، هر چیز تقسیم شده به قسمت های کوچک تر و اندک تر مثلاً پول خرد، خردسال، ریزۀ هر چیز، خرده، ریزریز، بی اهمیت، زیردست
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
نام یکی از ملوک فارسی است که بر بنی اسرائیل مسلط شد. (حبیب السیر چ 1 تهران ج 1 ص 50)
لغت نامه دهخدا
(خَ کُ)
ابله. احمق. بی عقل. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری) :
چلپی آن ز خرکسان ممتاز
دست پروردۀ غیاث دراز.
شفائی (از آنندراج).
، کاهل. سست و پرگو. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ تَ / تُ)
مهرۀ الوانی را گویند که بجهت دفع چشم زخم بر بازو و گردن اطفال بندند، و به این معنی بجای تاء قرشت میم هم آمده است. (برهان قاطع). در حاشیۀ برهان قاطع این کلمه مصحف ’خرمک’ آمده است. صاحب انجمن آرای ناصری میگوید این مهره ملون باشد به دو سه لون
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کِ)
نگونسار. سرنگون. (ناظم الاطباء). ارتکس، انتکس و ارتد، وقع فی شر مانجا منه. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). منهدم. افتاده. (ناظم الاطباء). رجوع به ارتکاس شود، انبوهی کرده و فراهم آمده. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ارتکاس. رجوع به ارتکاس شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خردیق. خردی. مرق
لغت نامه دهخدا
(خُ تَ)
کوچکتر. (ناظم الاطباء). اصغر. (منتهی الارب) : دانی که خلیفه و همه بزرگان حضرت وی چه آنانکه از تو بزرگترند و چه آنانکه خردترند مرا حرمت دارند. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(خُ کَ)
کوچکتر. کهتر. خردتر. اصغر. (از ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ص 397 شود
لغت نامه دهخدا
(خُ شِ کَ)
آنکه شکم او کوچک و لاغر است: هوش، خردشکم گشتن از لاغری. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام حضرت عیسی بن مریم بزبان یونانی. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ دُ)
از مزید مقدم یونانی ارت ، بمعنی راست + کلمه یونانی دکسا، بمعنی عقیده، عقیدۀ مذهبی که آن را حق و برحقانیت گرفته باشند.
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارتدکس
تصویر ارتدکس
پیورز برنایشت، نابدین شاخه ای از دین ترسایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خردک
تصویر خردک
اندک. یا خردک خردک. اندک اندک کم کم
فرهنگ لغت هوشیار
کوچولو
فرهنگ گویش مازندرانی
از کودکی
فرهنگ گویش مازندرانی
بیخ گلو نای خرخره، هر حیوانی که پوزه ی آن کلفت و دراز باشد
فرهنگ گویش مازندرانی