جدول جو
جدول جو

معنی خرازی - جستجوی لغت در جدول جو

خرازی
جایی که در آن مهره، گردنبند، آینه، شانه، عطر، جوراب، زینتآلات زنانه و مانند آن فروخته می شود
تصویری از خرازی
تصویر خرازی
فرهنگ فارسی عمید
خرازی
(خَرْ را)
مهره های در رشته کشیده شده. (از ناظم الاطباء) ، مهره فروش. (ملخص اللغات حسن خطیب). امروز فروشندۀ صابون و عطر و شانه و مقراض و قلمتراش و آینه های کوچک و قوطی سیگار و سر سیگارو کش و امثال آنرا خرازی گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خرازی
مهره فروش، مهره های در رشته کشیده شده، مهره و آئینه و قرقره و دگمه کردن و گردن بند فروش
فرهنگ لغت هوشیار
خرازی
((خَ رّ))
دکانی که در آن مهره، آینه، گردن بند و زیورآلات زنانه به فروش می رسد
تصویری از خرازی
تصویر خرازی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خبازی
تصویر خبازی
پنیرک، گیاهی با برگ های پهن و چین خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می گردد، ورتاج، توله، نخیلک، نان کلاغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبازی
تصویر خبازی
نانوایی، نان پزی، شغل و عمل خباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
ویرانی، تباهی، فساد، بی نظمی
فرهنگ فارسی عمید
(نُ)
مرکّب از: نخراز + ی، پسوند حاصل مصدر، اسم معنی، پیشروی بز بر سر گله و رمه. مانند نخرازعمل کردن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
شیر سهم تو برفکنده به کوه
گرگ و قصاب را به نخرازی.
ابوالفرج رونی (حاشیۀبرهان قاطع از رشیدی و انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
خراشگری خراطین: پارسی تازی گشته خراتین خوی ناد هم آوای استاد شکند کرم خاکی از جانوران عمل و شغل خراط تراشیدن چوب و برابر ساختن آن، دکان خراط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرازی
تصویر فرازی
بلندی سربالایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرازه
تصویر خرازه
مشک دوزی، موزه دوزی، مورش فروشی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته ترازی از مردم تراز از ساخته های تراز پارسی تازی گشته ترازی ترز نگار منسوب بشهر طراز، آنچه در شهر طراز یافت شود اسب طرازی گرگ طرازی. منسوب به طراز آن که جامه را نگار کند مطرز رقام. یا جامه طراز. جامه ای که برای سلطان بافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرافی
تصویر خرافی
موهوم، افسانه ای
فرهنگ لغت هوشیار
اوار ویرانی، تباهی، مستی و بی خویشتنی، زیان ویرانی مقابل آبادی، تباهی فساد، مستی و بیخودی، زیان ضرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبازی
تصویر خبازی
نان پزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درازی
تصویر درازی
درازا طول مقابل پهنی پهنایی عرض
فرهنگ لغت هوشیار
پیشروی بزنربرسرگله، مانندنخراز عمل کردن پیشاهنگی گله: شیرسهم توبرفکنده بکره گرگ وقصاب رابه نخرازی. (ابوالفرج رشیدی انجمن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درازی
تصویر درازی
درازا، طول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرازی
تصویر فرازی
((فَ))
بلندی، سربالایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خبازی
تصویر خبازی
((خَ بّ))
نانواگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
ویرانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترازی
تصویر ترازی
افقی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
Destructiveness, Destructivity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
destructivité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
distruttività
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
ความทำลายล้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
vernietigingsdrang
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
destructividad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
разрушительность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
destrutividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
毁灭性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
zniszczycielność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
руйнівність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
Zerstörungswut
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خرابی
تصویر خرابی
kehancuran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی