بریدگی غلاف سر نره. (از ناظم الاطباء). پاکی. در قاموس کتاب مقدس آمده: یکی از رسوم مشهور دین یهود می باشد و آن بریدن گوشت غلفۀ هر فرزند نرینه است که هشت روز از تولدش گذشته باشد و این مطلب نشانۀ عهدی است که خداوند در میانۀ ابراهیم و ذریۀ او گذارده، فوراً خود و همگی اهل بیتش ختنه شدند. (قاموس کتاب مقدس)
بریدگی غلاف سر نره. (از ناظم الاطباء). پاکی. در قاموس کتاب مقدس آمده: یکی از رسوم مشهور دین یهود می باشد و آن بریدن گوشت غلفۀ هر فرزند نرینه است که هشت روز از تولدش گذشته باشد و این مطلب نشانۀ عهدی است که خداوند در میانۀ ابراهیم و ذریۀ او گذارده، فوراً خود و همگی اهل بیتش ختنه شدند. (قاموس کتاب مقدس)
فساد، تباهی، شورش، آشوب، شلوغی، محنت، عذاب، آزمایش، ابتلا، کفر، گمراهی، ضلالت، گمراه کردن، وسوسه کردن کنایه از مفتون، عاشق، برای مثال فتنه ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر / قامت است آن یا قیامت، عنبر است آن یا عبیر (سعدی۲ - ۴۵۷) فتنه جو، آشوبگر، برای مثال چشمان تو سحر اولین اند / تو فتنۀ آخرالزمانی (سعدی۲ - ۵۹۲) فتنه انگیختن (انداختن، افکندن): برپا کردن آشوب فتنه شدن: مفتون شدن، فریفته شدن، شیفته شدن
فساد، تباهی، شورش، آشوب، شلوغی، محنت، عذاب، آزمایش، ابتلا، کفر، گمراهی، ضلالت، گمراه کردن، وسوسه کردن کنایه از مفتون، عاشق، برای مِثال فتنه ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر / قامت است آن یا قیامت، عنبر است آن یا عبیر (سعدی۲ - ۴۵۷) فتنه جو، آشوبگر، برای مِثال چشمان تو سِحر اولین اند / تو فتنۀ آخرالزمانی (سعدی۲ - ۵۹۲) فتنه انگیختن (انداختن، افکندن): برپا کردن آشوب فتنه شدن: مفتون شدن، فریفته شدن، شیفته شدن
بنایی که انسان، به ویژه خانواده در آن زندگی می کند، منزل، جایی که جانوران در آن زندگی می کنند، لانه، کنام، هر یک از چندضلعی های موجود در یک صفحه مثلاً خانۀ شطرنج، پیراهن چهارخانه، اتاق، مکان انجام دادن کاری مانند آهنگری، تیمار کردن، چاپ کردن و عبادت کردن در کلمات «آهنگرخانه»، «تیمارخانه»، «چاپخانه» و «عبادتخانه»، در علم نجوم هر یک از بخش های ناهموار منطقه البروج، اتاق خانۀ باد: در علم نجوم کنایه از برج میزان، برای مثال سنبلۀ چرخ را خرمن شادی بسوخت / آتش خورشید کرد خانۀ باد اختیار (خاقانی - ۱۸۳) خانه خانه: خانه به خانه، دارای خانه های متعدد، دارای شکل های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج خانۀ خدا: کنایه از کعبه، مسجد خانۀ کمان: سوراخ موجود در میانۀ کمان، در کنار محل دست گرفتن، که تیر را از آن می گذرانند، کمان خانه
بنایی که انسان، به ویژه خانواده در آن زندگی می کند، منزل، جایی که جانوران در آن زندگی می کنند، لانه، کنام، هر یک از چندضلعی های موجود در یک صفحه مثلاً خانۀ شطرنج، پیراهن چهارخانه، اتاق، مکان انجام دادن کاری مانند آهنگری، تیمار کردن، چاپ کردن و عبادت کردن در کلمات «آهنگرخانه»، «تیمارخانه»، «چاپخانه» و «عبادتخانه»، در علم نجوم هر یک از بخش های ناهموار منطقه البروج، اتاق خانۀ باد: در علم نجوم کنایه از برج میزان، برای مِثال سنبلۀ چرخ را خرمن شادی بسوخت / آتش خورشید کرد خانۀ باد اختیار (خاقانی - ۱۸۳) خانه خانه: خانه به خانه، دارای خانه های متعدد، دارای شکل های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج خانۀ خدا: کنایه از کعبه، مسجد خانۀ کمان: سوراخ موجود در میانۀ کمان، در کنار محل دست گرفتن، که تیر را از آن می گذرانند، کمان خانه