جدول جو
جدول جو

معنی ختت - جستجوی لغت در جدول جو

ختت
(تَ طَرْ رُ)
فتور بدن و سستی آن. (از منتهی الارب) (معجم الوسیط) (اقرب الموارد). سستی و کوفتگی که انسان در بدن خود می یابد. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ختن
تصویر ختن
(دخترانه)
نام شهری در ترکستان شرقی و گاهی هم به تمام ترکستان چین اطلاق شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ختا
تصویر ختا
(دخترانه)
نام سرزمین چین شمالی که محل زندگی قبایل ترک بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ختن
تصویر ختن
ویژگی هر یک از همسر شخص مانند پدر یا برادر، شوهر دختر، داماد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خفت
تصویر خفت
سبک شدن، سبکی، خواری، سبکی در عقل یا کار، سبک و کم وزن بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خات
تصویر خات
زغن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
غلیواج، کلیواج، کلیواژ، موش ربا، چوژه ربا، گوشت ربا، گنجشک سیاه، خاد، جول، پند، جنگلاهی، چنگلاهی، چنکلاهی، چنگلانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خفت
تصویر خفت
خفتن، به خواب رفتن، خوابیدن،
خفت و خیز: خفتن و برخاستن، جماع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خست
تصویر خست
خسیس بودن، فرومایگی، پستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پتت
تصویر پتت
توبه، استغفار، توبه نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلت
تصویر خلت
دوستی، یاری، محبت، عشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرت
تصویر خرت
سوراخ سوزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت
تصویر تخت
محل جلوس پادشاه در هنگام سلام، سریر، اریکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنت
تصویر خنت
برق، روشنائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوت
تصویر خوت
فرود باز، پیمان شکنی، کلانسالی، راندن ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلت
تصویر خلت
دوستی، مهربانی، رفاقت، مصادقت، برادری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خست
تصویر خست
خساست، فرومایگی، نامردی، فروده، ناکسی
فرهنگ لغت هوشیار
آجر خام و ناپخته، پاره ای گل که آنرا در قالبی ریزند و چون شکل قالب بخود گرفت قالب را خارج از آن کنند و سپس آن پاره گل بشکل قالب گرفته را در آفتاب گذارند تا خشک شود و بعد آنرا در ساختمانها بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختت
تصویر اختت
جمع اختل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختل
تصویر ختل
فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتت
تصویر پتت
توبه، استغفار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختو
تصویر ختو
شکسته شدن از اندوه یا بیم و مرض
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی گره و حلقه کردن یک سر ریسمان عمل خفتن خفت کشیدن، سبکی، خفیفی، خواری
فرهنگ لغت هوشیار
بپایان رساندن، پایان کار، مهر کردن، پایان دادن، امضا کردن نامه با انگشتری، مهر کردن نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختن
تصویر ختن
شوهر دختر، داماد قطع کردن، بریدن قطع کردن، بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختر
تصویر ختر
مکر و عذر کردن، فریفتن، خبیث و فاسد شدن نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خات
تصویر خات
زعن غلیواج موش گیر حداه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجت
تصویر خجت
مستی، شهوت، هوای نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختیت
تصویر ختیت
زفت، نارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبتت
تصویر خبتت
فروتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت
تصویر تخت
((تَ))
کرسی، نشیمنگاه، جایگاه ویژه پادشاه به هنگام بارعام، نشیمنگاهی با چهارپایه از جنس چوب یا فلز به شکل های مستطیل یا مربع، هر جای مسطح و برابر و هموار، کف کفش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خفت
تصویر خفت
((خِ فَّ))
سبکی، خواری، ذلت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خفت
تصویر خفت
((خُ))
خفتن. خفت و خیز، همخوابی با کسی، جماع، آهستگی، مدارا، اضطراب، بی قراری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلت
تصویر خلت
((خِ لَّ))
دوستی، برادری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخت
تصویر تخت
اریکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خفت
تصویر خفت
کوته مایگی
فرهنگ واژه فارسی سره