جدول جو
جدول جو

معنی خبرکش - جستجوی لغت در جدول جو

خبرکش
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، رافع، راید، زبان گیر، ایشه، آیشنه، هرکاره، متجسّس، منهی
تصویری از خبرکش
تصویر خبرکش
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خبرکشی
تصویر خبرکشی
خبرچینی، سخن چینی، جاسوسی
فرهنگ فارسی عمید
کسی که خارها را جمع آورد و برای فروش حمل کند خارکن، آهنگی است در موسیقی. کفشی که روی موزه بپا کنند سر موزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبر کش
تصویر خبر کش
سخن چینی، نمامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارکش
تصویر خارکش
حمل کنندۀ خار، برای مثال ای که بر مرکب تازنده سواری مشتاب / که خر خارکش مسکین در آب و گل است (سعدی - ۱۸۲)، خارکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارکش
تصویر خارکش
کفشی که روی موزه به پا کنند، سرموزه، خرکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارکش
تصویر خارکش
((کُ))
خارکشنده، کفشی که روی موزه به پا کنند، سرموزه
فرهنگ فارسی معین