خبرکش خبرکش جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، رافِع، رایِد، زَبان گیر، ایشِه، آیِشنِه، هَرکارِه، مُتَجَسِّس، مُنهی فرهنگ فارسی عمید
خبرکش خبرکش نمام. نَموم. سخن چین. آنکه خبرگیری می کند تا مطلبی به دست آورد و بدیگری رساند لغت نامه دهخدا