جدول جو
جدول جو

معنی خبردهنده - جستجوی لغت در جدول جو

خبردهنده
(بَ تَ / تِ)
آنکه خبر دهد. آنکه کس دیگر را از خبری بیاگاهند:
خبر دهنده خبرداد رای را که ملک
سوی تو آمده راه گریختن بردار.
فرخی.
تا طلوع صباح شیب کی خبر دهنده وداع حیات است. (سندبادنامه ص 31) ، آنکه خبر مرگ دهد. ناعی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ دَ / دِ)
آنکه خبری را رساند، خبربر. منهی
لغت نامه دهخدا
(گَ)
جست وخیزکننده. جهنده. رجوع به جهنده شود.
لغت نامه دهخدا
دمنده نفس دمنده، طلوع کننده طالع (ستارگان)، پدید شونده (صبح سپیده)، سخن گوینده، غضبناک شونده خشمگین گردنده، روینده سبرشونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردمنده
تصویر بردمنده
((بَ دَ مَ دِ))
دمنده، طلوع کننده، پیدا شونده
فرهنگ فارسی معین