معنی خبرکننده
خبرکننده
(بَ دَ / دِ)
آنکه خبری را رساند، خبربر. منهی
لغت نامه دهخدا
واژههای مرتبط با خبرکننده
خوراننده
خوراننده
کسس که غذا یا چیز دیگر (مانند سم) را بدیگری بخوراند
فرهنگ لغت هوشیار
سفرکننده
سفرکننده
راهی
فرهنگ لغت هوشیار
خاراننده
خاراننده
آنکه تن خود یا دیگری را می خاراند
فرهنگ فارسی عمید
خردکننده
خردکننده
Grinding
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نذرکننده
نذرکننده
Dedicator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نذرکننده
نذرکننده
dedicador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خردکننده
خردکننده
шлифующий
دیکشنری فارسی به روسی
خردکننده
خردکننده
mahlend
دیکشنری فارسی به آلمانی
نذرکننده
نذرکننده
ofiarujący
دیکشنری فارسی به لهستانی