- خبردار
- آنکه خبر از امری دارد: مطلع آگاه، فرمانی است که سرباز یا ورزشکار بر اثر آن باید دو کف پاها را بهم چسبانده راست و مستقیم بایستد بطوریکه سنیه پیش و شکم عقب و سر بالا باشد
معنی خبردار - جستجوی لغت در جدول جو
- خبردار
- کسی که از امری خبر دارد، باخبر، مطلع، بااطلاع، آگاه، فرمان ایستادن به حالت خبردار، راست و منظم ایستاده برای ادای احترام، کنایه از جاسوس
- خبردار
- باخبر، آگاه، وضع یا کیفیت ایستادن به حالت راست، پاها چسبیده به هم و دست ها چسبیده به پهل و و سر در حالت قایم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صاحب خار
ازد، بر پا، آژیر
دارای خار مثلاً گل خاردار، سیم خاردار، در علم زیست شناسی کرمی کوچک، از آفت های مهم پنبه، با طولی حدود ۱۵ میلی متر، رنگ سبز زیتونی یا قهوه ای، خال های تیره رنگ و برآمدگی های کوتاه به شکل خار که در مصر و هند بسیار پیدا می شود و غوزه و شاخه های جوان پنبه را از بین می برد، کرم خاردار
بردارنده طبر
Prickly, Thistly, Thorny
колючий , колючий
stachelig, dornenreich
колючий , колючий
kolczasty
带刺的 , 带刺的 , 有刺的
espinhoso
spinoso
espinoso
épineux
stekelig, doorntakig, doornig
หนาม , เต็มไปด้วยหนาม , มีหนาม
berduri
شائكٌ , شوكيٌّ , شوكيٌّ
काँटेदार , कांटेदार , कांटेदार
קוצני , קוצני , קוצני
とげのある
가시가 있는 , 가시가 있는
ndefu, wenye miiba, yenye miiba
কাঁটাযুক্ত , কাঁটাযুক্ত
کانٹے دار , کانٹے دار , کانٹے دار
باردار میوه دار. (صفت. بردن) در ترکیب آید بمعنی برنده حامل: فرمانبردار نامبردار
پسوند متصل به واژه به معنای بردارنده مثلاً باربردار، پسوند متصل به واژه به معنای قابل مثلاً شوخی بردار
برنده، حامل، در ریاضیات خط شعاع، خط حامل در فیزیک و مکانیک، وکتور
مطلع شدن، بیدار شدن، اطلاع یافتن
گزارشگر، نودادنویس