جدول جو
جدول جو

معنی خاکستری - جستجوی لغت در جدول جو

خاکستری
رنگ سربی برنگ خاکستر
تصویری از خاکستری
تصویر خاکستری
فرهنگ لغت هوشیار
خاکستری
آلوده به خاکستر، از رنگ های ترکیبی، مرکب از سفید و سیاه، به رنگ خاکستر، کنایه از فنا، نیستی
تصویری از خاکستری
تصویر خاکستری
فرهنگ فارسی عمید
خاکستری
به رنگ خاکستر
تصویری از خاکستری
تصویر خاکستری
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جاخاکستری
تصویر جاخاکستری
ظرفی که خاکستر (سیگار و مانند آن) در آن ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاخاکستری
تصویر جاخاکستری
((کِ تَ))
ظرفی که خاکستر (سیگار و مانند آن) در آن ریزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاکساری
تصویر خاکساری
منسوب به خاکسار، از فرقه خاکساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاکساری
تصویر خاکساری
افتادگی، فروتنی، تواضع، خواری، ذلت، هر یک از پیروان فرقۀ شیعی مذهب خاکساریه (فرقه ای از متصوفه)
فرهنگ فارسی عمید
آنچه پس از سوختن چوب و زغال یا چیز دیگر باقی میماند که مانند خاک است اما رنگش سفید مایل به سیاهی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاکستر
تصویر خاکستر
مادۀ معدنی نرمی که پس از سوختن یک جسم جامد به جا می ماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاکستر
تصویر خاکستر
((کِ تَ))
گردی که پس از سوختن چوب، زغال و غیره به جای ماند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاکسپاری
تصویر خاکسپاری
کفن و دفن، تدفین، دفن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
موجود ذره بینی، میکروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکسترن
تصویر اکسترن
نوکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکسترن
تصویر اکسترن
فرانسوی نو کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاکسار
تصویر خاکسار
خاک مانند، خاک آلود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
موجود زندۀ تک سلولی با شکل های مختلف کروی، بیضی، میله ای و مارپیچی و دارای سیتوپلاسم و هسته که بعضی از انواع آن برای انسان، جانوران و گیاهان مضر و بیماری زاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاکسار
تصویر خاکسار
فروتن، خوار، ذلیل، خاک زاد، خاک آلوده، حقیر، ناچیز، برای مثال گناه آید از بندۀ خاکسار / به امیّد عفو خداوندگار (سعدی۱ - ۱۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
((تِ))
میکروب، موجود ریز ذره بینی که با چشم غیرمسلح دیده نمی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاکسار
تصویر خاکسار
مانند خاک، افتاده، فروتن، پست، خوار، ذلیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چدن خاکستری
تصویر چدن خاکستری
نوعی چدن که در ریخته گری و قالب گیری به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنبر خاکستری
تصویر عنبر خاکستری
امبر خاکستری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرهم خاکستری
تصویر مرهم خاکستری
بریزه خاکستری روغن خاکستری روغن آبک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روغن خاکستری
تصویر روغن خاکستری
روغنی مرکب از یک جزء جیوه و چهار جزء پیه گوسفند که برای تحلیل ورم غده بر روی پوست می مالند
فرهنگ فارسی عمید