- خاکستری
- رنگ سربی برنگ خاکستر
معنی خاکستری - جستجوی لغت در جدول جو
- خاکستری
- آلوده به خاکستر، از رنگ های ترکیبی، مرکب از سفید و سیاه، به رنگ خاکستر، کنایه از فنا، نیستی
- خاکستری
- به رنگ خاکستر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ظرفی که خاکستر (سیگار و مانند آن) در آن ریزند
منسوب به خاکسار، از فرقه خاکساری
افتادگی، فروتنی، تواضع، خواری، ذلت، هر یک از پیروان فرقۀ شیعی مذهب خاکساریه (فرقه ای از متصوفه)
آنچه پس از سوختن چوب و زغال یا چیز دیگر باقی میماند که مانند خاک است اما رنگش سفید مایل به سیاهی است
مادۀ معدنی نرمی که پس از سوختن یک جسم جامد به جا می ماند
کفن و دفن، تدفین، دفن
موجود ذره بینی، میکروب
نوکار
فرانسوی نو کار
خاک مانند، خاک آلود
موجود زندۀ تک سلولی با شکل های مختلف کروی، بیضی، میله ای و مارپیچی و دارای سیتوپلاسم و هسته که بعضی از انواع آن برای انسان، جانوران و گیاهان مضر و بیماری زاست
فروتن، خوار، ذلیل، خاک زاد، خاک آلوده، حقیر، ناچیز، برای مثال گناه آید از بندۀ خاکسار / به امیّد عفو خداوندگار (سعدی۱ - ۱۹۶)
مانند خاک، افتاده، فروتن، پست، خوار، ذلیل
نوعی چدن که در ریخته گری و قالب گیری به کار می رود
امبر خاکستری
بریزه خاکستری روغن خاکستری روغن آبک
روغنی مرکب از یک جزء جیوه و چهار جزء پیه گوسفند که برای تحلیل ورم غده بر روی پوست می مالند