نام ناحیتی بوده ببلاد نزار. یاقوت چنین آرد: ابومنذر گفت: نقل کرده اند که ایاد بن نزار و برادران در تهامه و حدود آن زندگی میکردند ناگاه بین آنها جنگ درگرفت و طایفۀ مضر و ربیعه دو فرزند دیگر نزار را علیه ایاد یاری کردند و بین آنها در خانق، که حال از بلاد کنانه بن خزیمه است، جنگ درگرفت و در این جنگ ایاد هزیمت یافت. یکی از بنی حفصه بن قیس بن عیلان در ذم ایاد گفته است: ایاداً، یوم خانق، قد وطئنا بخیل مضمرات قد برینا ترادی بالفوارس کل یوم غضاب الحرب تحمی المحجرینا فابنا بالنهاب و بالسبایا و اضحوا فی الدیار مجدلینا (از معجم البلدان یاقوت حموی)
نام ناحیتی بوده ببلاد نزار. یاقوت چنین آرد: ابومنذر گفت: نقل کرده اند که ایاد بن نزار و برادران در تهامه و حدود آن زندگی میکردند ناگاه بین آنها جنگ درگرفت و طایفۀ مضر و ربیعه دو فرزند دیگر نزار را علیه ایاد یاری کردند و بین آنها در خانق، که حال از بلاد کنانه بن خزیمه است، جنگ درگرفت و در این جنگ ایاد هزیمت یافت. یکی از بنی حفصه بن قیس بن عیلان در ذم ایاد گفته است: ایاداً، یوم خانق، قد وطئنا بخیل مضمرات قد برینا ترادی بالفوارس کل یوم غضاب الحرب تحمی المحجرینا فابنا بالنهاب و بالسبایا و اضحوا فی الدیار مجدلینا (از معجم البلدان یاقوت حموی)
خانم، زن بزرگ زاده، زن شریف، خاتون، کلمه خطاب به زنان و دختران، به صورت پسوند و پیشوند همراه بابعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل
خانم، زن بزرگ زاده، زن شریف، خاتون، کلمه خطاب به زنان و دختران، به صورت پسوند و پیشوند همراه بابعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل
بنایی که انسان، به ویژه خانواده در آن زندگی می کند، منزل، جایی که جانوران در آن زندگی می کنند، لانه، کنام، هر یک از چندضلعی های موجود در یک صفحه مثلاً خانۀ شطرنج، پیراهن چهارخانه، اتاق، مکان انجام دادن کاری مانند آهنگری، تیمار کردن، چاپ کردن و عبادت کردن در کلمات «آهنگرخانه»، «تیمارخانه»، «چاپخانه» و «عبادتخانه»، در علم نجوم هر یک از بخش های ناهموار منطقه البروج، اتاق خانۀ باد: در علم نجوم کنایه از برج میزان، برای مثال سنبلۀ چرخ را خرمن شادی بسوخت / آتش خورشید کرد خانۀ باد اختیار (خاقانی - ۱۸۳) خانه خانه: خانه به خانه، دارای خانه های متعدد، دارای شکل های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج خانۀ خدا: کنایه از کعبه، مسجد خانۀ کمان: سوراخ موجود در میانۀ کمان، در کنار محل دست گرفتن، که تیر را از آن می گذرانند، کمان خانه
بنایی که انسان، به ویژه خانواده در آن زندگی می کند، منزل، جایی که جانوران در آن زندگی می کنند، لانه، کنام، هر یک از چندضلعی های موجود در یک صفحه مثلاً خانۀ شطرنج، پیراهن چهارخانه، اتاق، مکان انجام دادن کاری مانند آهنگری، تیمار کردن، چاپ کردن و عبادت کردن در کلمات «آهنگرخانه»، «تیمارخانه»، «چاپخانه» و «عبادتخانه»، در علم نجوم هر یک از بخش های ناهموار منطقه البروج، اتاق خانۀ باد: در علم نجوم کنایه از برج میزان، برای مِثال سنبلۀ چرخ را خرمن شادی بسوخت / آتش خورشید کرد خانۀ باد اختیار (خاقانی - ۱۸۳) خانه خانه: خانه به خانه، دارای خانه های متعدد، دارای شکل های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج خانۀ خدا: کنایه از کعبه، مسجد خانۀ کمان: سوراخ موجود در میانۀ کمان، در کنار محل دست گرفتن، که تیر را از آن می گذرانند، کمان خانه
حوض آب، برکه، گودالی که آب چشمه در آن جمع شود، برای مثال ز شرم آب آن رخشنده خانی / به ظلمت رفته آب زندگانی (نظامی۲ - ۱۴۶)، آبانبار، برای مثال نمرد آنکه ماند پس از وی به جای / پل و خانی و خان و مهمان سرای (سعدی۱ - ۴۵)
حوض آب، برکه، گودالی که آب چشمه در آن جمع شود، برای مِثال ز شرم آب آن رخشنده خانی / به ظلمت رفته آب زندگانی (نظامی۲ - ۱۴۶)، آبانبار، برای مِثال نمُرد آنکه مانَد پس از وی به جای / پل و خانی و خان و مهمان سرای (سعدی۱ - ۴۵)
دیفتری، بیماری واگیرداری که باعث ایجاد عشایی کاذب در حلق و حنجره می شود، از عوارض آن گلودرد، تب، سرفه، گرفتگی صدا و در صورت وخامت، ناراحتی های قلبی، کلیوی و فلج دست و پا را موجب می شود، بادزهره، زهرباد
دیفتِری، بیماری واگیرداری که باعث ایجاد عشایی کاذب در حلق و حنجره می شود، از عوارض آن گلودرد، تب، سرفه، گرفتگی صدا و در صورت وخامت، ناراحتی های قلبی، کلیوی و فلج دست و پا را موجب می شود، بادزَهره، زَهرباد
مخفف خانقاه. (شرفنامۀ منیری). ج، خوانق، خوانیق. رجوع به خانقاه شود: خانه وخانقه و منزل ما زیر زمین ما بتدبیر سرا ساختن و بام و دریم. خاقانی. خانقه جای تو و خانه می جای من است پیر سجاده ترا داده و زنار مرا. خاقانی. لوت خوردند و سماع آغاز کرد خانقه تا سقف شد پردود و گرد. مولوی. شوری ز وصف روی تو در خانقه فتاد صوفی طریق خانه خمار برگرفت. سعدی (بدایع). برون نمیرود از خانقه یکی هشیار که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند. سعدی (طیبات). مشعله ای برفروخت پرتو خورشید عشق خرمن خاصان بسوخت خانقه عام رفت. سعدی (طیبات). در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم. حافظ. بر سر بام خانقه تا تو نموده ای گذر... وقارشیرازی. - خانقه دار، ملازم خانقاه: طیلسان داران دین بودند آنجا نعره زن خانقه داران جان بودند آنجا جامه در. سنائی. - خانقه نشین، آنکه منزل بخانقاه کند فقر و درویشی را. صوفی. زاهد خرقه پوش
مخفف خانقاه. (شرفنامۀ منیری). ج، خوانق، خوانیق. رجوع به خانقاه شود: خانه وخانقه و منزل ما زیر زمین ما بتدبیر سرا ساختن و بام و دریم. خاقانی. خانقه جای تو و خانه می جای من است پیر سجاده ترا داده و زنار مرا. خاقانی. لوت خوردند و سماع آغاز کرد خانقه تا سقف شد پردود و گرد. مولوی. شوری ز وصف روی تو در خانقه فتاد صوفی طریق خانه خمار برگرفت. سعدی (بدایع). برون نمیرود از خانقه یکی هشیار که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند. سعدی (طیبات). مشعله ای برفروخت پرتو خورشید عشق خرمن خاصان بسوخت خانقه عام رفت. سعدی (طیبات). در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم. حافظ. بر سر بام خانقه تا تو نموده ای گذر... وقارشیرازی. - خانقه دار، ملازم خانقاه: طیلسان داران دین بودند آنجا نعره زن خانقه داران جان بودند آنجا جامه در. سنائی. - خانقه نشین، آنکه منزل بخانقاه کند فقر و درویشی را. صوفی. زاهد خرقه پوش
پاره کننده از هم درذنده، بر هم زننده شورنده، ناجور پاره کنه از هم درنده، آنچه که بر خلاف نظم عمومی و جریان طبیعی امور باشد هر چه که نظام عمومی را بر هم زند، جمع خوارق. یا خارق عادت. آنچه که بر خلاف عادت باشد خارق العاده، امری عجیب و غیر معتاد که از پیغمبر امام و یا ولی سر زند معجزه: کرامت خارق العاده
پاره کننده از هم درذنده، بر هم زننده شورنده، ناجور پاره کنه از هم درنده، آنچه که بر خلاف نظم عمومی و جریان طبیعی امور باشد هر چه که نظام عمومی را بر هم زند، جمع خوارق. یا خارق عادت. آنچه که بر خلاف عادت باشد خارق العاده، امری عجیب و غیر معتاد که از پیغمبر امام و یا ولی سر زند معجزه: کرامت خارق العاده